مجله خردسال 50 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 50 صفحه 18

. که از باغ خوب خوب مراقبت کند. یک روز که تند و تند از این طرف باغ به آن طرف باغ می­رفت او را دید و پرسید: «چی شده جان!؟ چرا بی­خودی توی باغ می­دوی؟ )) جواب داد: (( من که بی­خودی نمی­دوم. این طوری مراقب همه جا هستم تا یواشکی وارد باغ نشود.» خندید وگفت: «ولی این راه خوبی برای مراقبت از باغ نیست چون تو خیلی زود خسته می­شوی!))راستش واقعا خسته شده بود. ایستاد و گفت: « جان! پس من چه کار کنم؟» جواب داد: «من به تو کمک می­کنم! )) پرسید: «چه طوری؟» گفت: «من از بالای درخت همه­ی باغ را می­بینم. وقتی سروکله­ی پیدا شد. تو را خبر می­کنم.)) با خوشحالی­بالا و پایین پرید و گفت: «و من فورا را از باغ بیرون می­کنم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 50صفحه 18