مجله خردسال 50 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 50 صفحه 4

پوتی­کو سرور کتبی پوتی­کو یک صدا بود. پوتی­کو صدای پای اسب بود. یک روز پوتـی­کو از پای اسب بیرون پرید و بالا رفت. رفت و رفت تا به چیش­چیش هو­هو رسید. چیش­چیش هو هو­یک صدا بو. چیش چیش هو­هو صدای قطار بود. چیش­چیش هوهو تا پوتی­کو را دید، گفت: «تو چه خوشگلی! زن من میشی؟» پوتی­کو سرش را تکان داد وگفت: «نه نه نه.. . من زن چیش­چیش هوهو نمی­شم.» پوتی­کو دوید و دوید تا به قار قار رسید. قـارقـار هم یک صدا بود. قارقار صدای کلاغ بود. قارقارتا پوتی­کو را دید، گفت: «تو چه نازی! زن من میشی؟» پوتی­کو سرش را تکان داد و گفت: «نه نه نه ... من زن قارقار نمی­شم.» پوتی­کو رفت و رفت تا به نعره­ی­یک پلنگ رسید. نعره­ی پلنگ بدون هیچ حرفی پوتی­کو را گرفت و توی قفس­انداخت.­اما پوتی کو­یک شب که پلنگ خوابیده بود، در قفس را باز کرد و بیرون پرید. یک بار هم نزدیک بود غان­غان او را بگیرد. غان­غان صدای کامیون بود. پوتی­کو توانست از دست غان­غان هم فرار کند. پوتی­کو دوید و دوید تا به خیابان رسید. خیابان پراز آدم بود. پراز ماشین بود. پراز صدا بود. صدای فریاد آژیر... ترمز... بوق... صدا...

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 50صفحه 4