یک درخت چهار تا کلاغ
کلاغها و پارک
افسانه شعبان نژاد
چهار تا کلاغ پریدند، به یک پارک رسیدند. بالهای خود را بستند، روی درخت نشستند.
کلاغ اولی گفت: «به به! چه تابی!» بعد روی تاب پرید و بازی کرد.
کلاغ دومی گفت: «به به! چه سرسرهای!» بعد روی سرسره پرید و بازی کرد.
کلاغ سومی گفت: «به به! چه چرخ و فلکی!» بعد روی چرخ و فلک پرید و بازی کرد.
کلاغ چهارمی گفت: «وای وای! چه صدایی! جوجههایمان تویلانه گرسنهاند و قارقار، ما را صدا میکنند.»
کلاغ چهارم به آسمان پرید.
سه تا کلاغ بازیگوش هم به آسمان پریدند.
پارک، تنها شد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 132صفحه 22