فرشتهها
عید یعنی بوی شیرینی. عید یعنی میهمانی، خنده و بازی. دیروز عید بود. ما میهمان مادربزرگ و پدربزرگ بودیم و شیرینی خوردیم و خندیدیم.
پدربزرگ به من و حسین عیدی داد.
گفتم: «پدربزرگ، چرا امروز روز عید و جشن است؟»
پدربزرگ گفت: «امروز عید غدیر است. عید غدیر یعنی روزی که حضرت محمد(ص) به همهی مسلمانان گفتند که بعد از ایشان حضرت علی (ع) جانشین خواهند بود.»
گفتم: «جانشین یعنی امام؟»
پدربزرگ گفت: «حضرت محمد(ص) میخواستند که بعد از خودشان مردم مسلمان راهنما داشته باشند.کسی که به آنها کمک کند. برای همین هم حضرت علی (ع) را به عنوان امام مسلمانان معرفی کردند. حضرت علی (ع)هم شجاع بودند وهم مهربان. پیامبر ایشان را خیلی خیلی دوست داشتند.»
حسین خندید و یک شیرینی توی دهانش گذاشت.
گفتم: «ماهم حضرت علی(ع) را خیلی دوست داریم. برای همین امروز را جشن میگیریم و شاد هستیم.» پدربزرگ گفت: « خدا و فرشتهها هم امروز شاد هستند. عید غدیریکی از بهترین روزهای خداست.»
حسین دهانش را پر از شیرینی کرده بود و میخندید.
من و پدربزرگ از خنده ی شیرین حسین، خندهمان گرفته بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 169صفحه 8