مجله خردسال 172 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 172 صفحه 4

پایم را که بلند کردم... لاله جعفری پایم را که بلند کردم، مورچه زیرش به زمین چسبیده بود. مورچه تکان نمی­خورد. با انگشتم نازش کردم. بعد یواش یواش هلش دادم جلو، اما یک ذره هم راه نرفت. دست و پای لاغرش را جمع کرده و یک وری افتاده بود. مورچه را یواش فوت کردم. اما همان­طور به زمین چسبیده بود. شاخک­هایش کج و بی­حال شده بودند. دو سه قطره آب رویش پاشیدم. گفتم یک دفعه چشم­هایش را باز می­کند و می­خندد و من می­فهمم که او الکی به زمین چسبیده. بعد دیگر حالش خوب می­شود. اما نه چشم­هایش باز شد و نه خندید و نه دوباره حالش خوب شد. یواش برش داشتم و رفتم طرف پنجره. گفتم چه خوب می­شود اگر کف دست­هایم وول بخورد و بعد پا شود دستم را بگیرد و بیایید بالا روی شانه­ام لم بدهد. بعد هروقت دلش خواست گردنم را بگیرد و بیاید لبه­ی گوشم آویزان شود و هی تاب بازی کند. اما نه وول خورد، نه بالا آمد و نه تاب بازی کرد. پنجره را باز کردم و گذاشتمش توی آفتاب. گفتم گرمش می­شود،کیف می­کند. بعد عرقش در می­آید و پا می­شود راه می­افتد. من هم تندی برایش آب می­آورم تا به سرو شاخکش بزند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 172صفحه 4