مجله خردسال 175 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 175 صفحه 19

با تعجب پیش پدرش رفت. زیبای مزرعه ایستاده بود و آواز میخواند. به پدرش گفت: «مگر صبح شده که شما آواز میخوانید؟» گفت: «بله، صبح شده!» پرسید: «پس چرا من را نمیبینم؟» گفت: «چون آسمان پر از ابر است.» با تعجب به پدرش نگاه کرد و گفت: «پس شما چه­طور فهمیدید که صبح شده؟ شما که را ندیدید!» با بالهایش را نوازش کـرد و گفت: «وقتی بزرگتــر شوی، تو هم میتوانی بدون دیدن بفهمی که صبح شده. حالا شروع کن و همراه من آواز بخوان.» آن روز برای اولین بار قوقولی قوقو کرد. او میدانست که یک روز مثل پدرش یک دانا و خوش آواز خواهد شد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 175صفحه 19