مجله خردسال 175 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 175 صفحه 6

پیرمرد گفت: «این عصای پدر من است. هربار که او قصه میگفت، من کنارش مینشستم و گوش میکردم. این عصا یادگار پدر من است. یادگار او و حرفها و قصههایش. با دیدن عصا و دست کشیدن به آن به یاد روزهای گذشته میافتم. به یاد قصههایی که از پدرم شنیده­ام. جادوی این عصا همین است.» مرد غریبه،دستهای پیرمرد را بوسید. عصا را به ا داد و برای همیشه در آن دهکده ماند. او میدانست جادوی عصا در گوش دادن به قصهها و حرفهای پیرمرد است. پس ماند تا یاد بگیرد و قصه گوی ماهری شود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 175صفحه 6