مجله خردسال 181 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 181 صفحه 6

یکی این طرف، یکی آن طرف. خاله­جان هر روز آن جا می­نشست و برای گربه­ها و پرنده­های توی کوچه غذا می­ریخت. پیرزن گفت: «دختر فین فینی! دنبال چیزی می­گردی؟» نیلوفر گفت: «من خانه­ی خاله­ام را گم کرده­ام.» پیرزن پرسید: «کدام خاله؟» نیلوفر گفت: «خاله نرگس! او مثل شما دو تا گیس بافته دارد. روسری سفید به سرش می­گذارد. چادرش هم گل دارد، مثل چادر شما!» پیرزن گفت: «خاله نرگس که دوست خودم است.خانه­اش دیوار به دیوار خانه­ی من است.» نیلوفر با خوش­حالی گفت: «من و خاله داشتیم می­رفتیم نان بخریم، که من گم شدم.» پیرزن گفت: «ای داد بیداد! پاک یادم رفت که بروم نانوایی، حتما تا حالا…» در همین وقت یکی صدا زد: «نیلوفر جان!» خاله نرگس بود که از سر کوچه می­آمد. دوتا نان داغ هم در دستش بود. دوتا پیرزن تا هم دیگر را دیدند، از همان دور به هم سلام کردند. صدای سلام و علیک آن­ها توی کوچه پیچید. نیلوفر خنده­کنان به طرف خاله جانش دوید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 181صفحه 6