گفت: «او خوب و مهربانی است. او در مزرعهی ما زندگی میکند.»
برای پیدا کردن به طرف مزرعه رفت.
، را دید و گفت: «سلام!»
گفت: «سلام! حنایی در مزرعهی شما زندگی میکند؟»
گفت: «بله. او دوست من است.»
گفت: «دوست تو میخورد.»
گفت: «نه او علف میخورد.»
گفت: «ولی این ، میخورد.»
با مهربانی به گفت: «امروز در مزرعهی ما جشن است. دنبال من بیا.» به دنبال رفت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 193صفحه 18