مجله خردسال 212 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 212 صفحه 22

پدرمن... پدر من یک کفاش است. او هر روز به کـارگاه کفـاشی میرود و از صبح تـا شب در آنجا کـار مـیکند. پدر من میتواند کفشهای کهنه و پـاره را مثل روز اول بدوزد و درست کند. دستهای پدرم بوی واکس میدهد. من بوی دستهـای او را خیلی دوست دارم، چون پدرم را خیلی دوست دارم. یک روز وقتی پدرم داشت یک کفش را واکس میزد بـا من شوخی کرد و بــا واکس، روی دماغ من یک خال سیاه گذاشت. آن روز، من و پدرم خیلی خندیدیم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 212صفحه 22