مجله خردسال 212 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 212 صفحه 8

فرشتهها مادرم میگوید: «وقتی پدر به خـانه برمیگردد، باید کاری کنـیم تـا شاد و سرحـال شود. باید او را بخندانیم و خوشحال کنیم. اینطوری خستگی از تنش بیرون میرود.» مادرم میگوید: «وقتی کسی را خیلی دوست داریم باید کاری کنیم تا او همیشه شاد باشد. نباید بیخودی بهانه بگیریم و او را ناراحت کنیم.» من، شب موقع خواب تصمیم گرفتم خدا را خوشحـال کنم. من خدا را خیـلی دوست دارم. پس وقت دعا برای خدا یک داستان خندهدار تعریف کردم. میدانم که او خیلی خندید، مثل خود من. چون شب، خواب قشنگ و خندهداری دیدم. فکر میکنم خواب خندهدار مرا، خدا برایم تعریف کرد!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 212صفحه 8