مجله خردسال 22 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 22 صفحه 4

قصه­های غار رنگ،رنگ، رنگین کمان بیرون غـار باران تندی می­بارید. پسرک حوصله­ی بازی زیر بـاران را نداشت. برای همین هم یک تکه چوب سوخته از میان آتش برداشت و مشغول نقاشی کردن روی دیوارهای غار شد. او، پدرش را درحالی که یک گاو وحشی را شکار می­کرد کشید. بعد مادرش را که کنار آتش نشسته بود کشید، بعد هم خودش را کشید که سوار یک فیل بزرگ شده. پسرک نقاشی را خیلی دوست داشت. برای همین­هم تمام دیوارهای غار، پر بود از نقاشی­های او. وقتی که کـار کشیدن دماغ بزرگ فیل تمام شد، باران هم بند آمد.پسرک چوب سوخته را میان آتش انداخت. از غار بیرون رفت و به آسمان نگاه کرد. ناگهان وسط آسمان چیز عجیبی دید. چیزی زیبا و رنگارنگ. او هیچ وقت رنگین کمان ندیده بود. با خودش گفت: «چه قدر قشنگ است!» بعد از کوه بالا رفت تا آن را بگیرد. اما رنگین کمان خیلی دور بود و دست پسرک به آن نمی­رسید. بالای کوه نشست و فکر کرد. همین موقع چشمش به گلهای رنگارنگ بالای کوه افتاد. با خوشحالی شروع کردن به چیدن گل­ها، وقتی یک دسته­ی بزرگ از آن­ها را چید از کوه پایین آمد و توی غار رفت.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 22صفحه 4