مجله کودک 84 صفحه 28
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 84 صفحه 28

وصیت نامۀ دکتر « آلتِن بِرگ » دو روز پس از توبه* ، پروفسور دکتر « کارستن آلِتن بِرگ » محترم ، در حالی که فقط پنجاه و شش سال داشت ، به طور کاملاًغافلگیرکننده و غیر منتظره ای از دنیا رفت . « کاتارینا »ی پیر ، او را حدود ساعت شش صبح توی صندلیمیز تحریرش نشسته پیدا کرد . این اتفاق برای او بزرگترین شوکعمرش بود . او پنجاه و یک سال بود که در خانوادة « آلتن برگ »خدمت میکرد . از این مدت ، او مدت سی سال سرپرست خانة آن پروفسور تنهابود . کسانی که این موضوع را دقیقاً نمی دانستند ، بیشتر وقت ها فکرمی کردند که آن ها مادر و پسر هستند . به علاوه « یِنز اُپلن » دانشجوی بیست و شش ساله هم یکیاز اعضای خانواده به شمار می رفت . او از سه سال پیش نزد دایی اش زندگی می کرد . یک روز قبل از خاکسپاری ، دکتر « وَیزِه » ، وکیل ان مرحوم بهاطلاع « یِنز اُپلن »رساند ، دکتر آلتن برگ که همیشه کارهایش درست و با دقت بود ، هیچ وصیت نامه ای از خودش به جانگذاشته است . از آن جا که مبلغ زیادی پول نقد ، اوراق بهادار و زمین نیز شامل ارثیه می شود ، اولباید تحقیق کرد که ایا ایشان اقوام دیگری هم دارند یا نه و این کار به زمان نیاز دارد . بیست و چهار ساعت بعد « ینز اُپلن »وارد محل کار وکیل شد و با لبخندتمسخرآمیزی گفت: « من نمی خواستم بهسادگی باور کنم که دایی دقیق من وصیت نامه ای از خودش به جا نگذاشته است . به همین دلیل ، یک بار دیگر همۀ خانه را زیرو رو کردم .دکتر ،تصور کتید ، وصیت نامه ای را درکتابی از « گوستاو فری تاگ » با عنوان بامسمای « درآمد و پرداخت » پیدا کردم . خب ، حالا چه می گویید ؟ » ینز اُپلن ، دست کرد توی کیفش و پاکت سفیدیرا درآورد که روی آن با ماشین تحریر نوشته شده بود: « وصیت نامۀ من » . و تا امضای کج و کولۀ آلتنبرگ ، آن چند جملۀ روی کاغذ با ماشین تحریر نوشتهشده بود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 84صفحه 28