مجله کودک 131 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 131 صفحه 6

نویسنده: نوشین شعبانی ماشین دودی ماشین بارکش قرمز رنگ از میان بزرگراه پهن و دراز عبور می کرد. بزرگراه چون شالی خاکستری به دور شهر پیچیده شده بود. ماشین ها در چند خط پهلو به پهلو بر روی آن در حرکت بودند. دیوار کوتاهی دو نیمه بزرگراه را از هم جدا می کرد. همه ماشین ها با عجله از کنار هم می گذشتند. عباس آقا راننده بارکش هم سعی می کرد سبقت بگیرد. اما نمی توانست. تا سرعت بارکش بالا می رفت. موتورش تلق تولوق صدا می داد و دود سیاهی که از لوله اگزوزش بیرون می آمد پر رنگ تر می شد. ماشین سواری طلایی رنگی بوق بوق زنان از کنار بارکش گذشت. راننده آن شیشه را پایین داد و گفت: «لاک پشتت را کنار بکش آقا! دودش خفه مان کرد.» عباس آقا محکم بر بوقش کوبید. پا روی ترمز گذاشت و فریاد زد: «من با کسی شوخی ندارم ها ...» بار کش یواشکی به ماشین طلایی گفت: «تا دعوا سر نگرفته تو از اینجا برو. خواهش می کنم عجله کن». ماشین طلایی سرعت گرفت. در خط سوم بزرگراه قرار گرفت و مثل برق و باد آنها را پشت سر گذاشت. درخت بیدی که کنار بزرگراه قد کشیده بود. بارکش را به درخت کاج کناری نشان داد و گفت: «واه. واه. چه دود سیاه بد بویی بیرون می دهد! تو را به خدا نگاه کن برگ های قشنگم چرک و سیاه شدند!» و شاخه هایش را به تندی تکاند. انواع دزدان دریایی «بربرها» قومی وحشی در شمال افریقا بودند و زندگی آنها از راه غارت و راهزنی سپری می شد. یکی از معروفترین افراد این قوم برادران «بارباروسا» نام داشتند که در سنگدلی و بیرحمی معروف بودند. این دو برادر دزد دریایی بودند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 131صفحه 6