مجله کودک 131 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 131 صفحه 7

درخت کاج خودش را به سوی آفتاب کشید و گفت: «امن از این ماشین های کهنه زهوار در رفته! من نمی فهمم چرا کسی جلوی آنها را نمی گیرد؟» بارکش از شنیدن این حرف ها خیلی غصه در شد. با خود گفت:«ای کاش عباس آقا هم این چیزها را می شنید. آن وقت شاید ...» و زمانی را به یاد آورد که برای اولین بار با عباس آقا آشنا شده بود. آن روز او تازه در کارخانه متولد شده بود. یک بارکش قرمز صدفی نوی نو. از آن پس او و عباس آقا از کنار شهرهای بزرگ و روستاهای کوچک بسیاری گذشته بودند. جاده های بلند وسط بیابان ها را زیر پا گذاشته بودند. از سراشیبی دره ها عبور کرده و از راه های پیچ در پیچ روی کوه ها خود را بالا کشیده بودند. آنها در روزهای گرم و طاقت فرسای تابستان. همیشه لب رودخانه ها توقف می کردند. عباس آقا اول تن خودش را در آب خنک می کرد و بعد سطل سطل روی بار کشی آب می ریخت. بر بدنه اش دستمال می کشید و آن را برق می انداخت. آن وقت موهای سیاهش را در بدنه مثل آینه آن شانه می زد. بعضی روزها عباس آقا ساعت ها زیر بارکش دراز می کشید. با پیچ و مهره های او ور می رفت و کوچکترین ایراد موتورش را برطرف می کرد. اما حالا که همه موهای عباس آقا ریخته بود او حتی حوصله تمیز کردن بارکش را هم نداشت. همان طور که خاطرات خوش گذشته به یاد بارکش می آمد. ناگهان درد شدیدی در موتورش پیچید بارکش احساس خفگی می کرد. انگار یک گله ابر سیاه توی موتورش جمع شده باشند و بخواهند به زور از آن بیرون بیایند. بارکش به شدت به سرفه افتاده بود. لاستیک های صاف صاف و پوسیده اش را به زحمت از روی جاده می کشید و صدایی شبیه ناله از موتورش بیرون می آمد.بارکش با خود فکر کرد: «شاید درخت ها راست گفته باشند. من دیگر به هیچ دردی نمی خورم». با این حرف قلبش به درد آمد و موتورش تا تار ... تار تار صدا داد. پرنده خسته ای از کنار بارکش گذشت. بر روی آن نشست. و شروع کرد به چه چه زدن. بارکش با خوشحالی به صدای او گوش سپرد. اما دود سیاهی که از اگزوز آن بیرون می آمد روی پرهای پرنده نشست و گلویش را برادران «بارباروسا» به دلیل داشتن ریش انبوه قرمز رنگ به این نام مشهور شده بودند. زیرا «بارباروسا» در زبان لاتین معنای «ریش قرمز» می دهد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 131صفحه 7