مجله کودک 160 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 160 صفحه 3

آهای آهای خبردار دوست آمده به بازار این مجله قشنگه قشنگه و رنگارنگه خیلی دوسش میداریم تنهاش نمی گذاریم هر جامی ره باهاشیم دشمن دشمناشیم شهرزاد دلشاد 11 ساله از مشهد مقدس مریم سادات حسینی / از تهران مهدی شریفی / 10 ساله / از لاهیجان لطیفه چهارشانه اولی : ببخشید شما سعید هستید؟ دومی :بله چطور مگه ؟ اولی : آخر به من گفته اند که سعید مردی چهارشانه است امّا شما دوشانه بیشتر ندارید ! در کنار دریا روزی مردی از کنار دریا می گذشت مرد دیگری را دید که کنار آب ایستاده و مدام می گوید ما شا ا... ، ما شاا... از او پرسید چرا چنین می کنی ؟ مرد پاسخ داد الآن یکساعته پسرم رفته زیر آب عجب نفسی دارد ماشاا... ، ماشاا... دلیل از مردی که با شتاب در حال دویدن بود پرسیدند کجا با این عجله ؟ مرد پاسخ داد : می روم که از دعوای دو نفر جلوگیری کنم پرسیدند : کدام دو نفر ؟ و او پاسخ داد خودم و آن کسی که دنبالم می دود ! راهنمایی معلم : بگو ببینم از پنبه چه استفاده هایی می کنند؟ دانش آموز : نمی دانم معلم : ببین پسرم درست فکر کن مثلاً همین کتی که پوشیدی از چی درست شده ؟ دانش آموز : آقا اجازه از کت کهنه پدربزرگم مرضیه جمالی نژاد 14 ساله از یزد علم بهترین ثروت در جنگلی بزرگ و سرسبز ، خرگوشی کوچک و کنجکاو به همراه پدر و مادرش زندگی خوب و خوشی داشت این خرگوش کنجکاو در دوران نوجوانی اش به دنبال این پرسش بود که علم بهتر است یا ثروت ؟ خرگوش برای پیدا کردن جواب سوالی که در سر داشت با اجازه پدر و مادرش به سفری رفت تا در طی آن سفر جواب سوالش را پیدا کند و راه درست را برای ادامه زندگیش پیش بگیرد . در اولین برخوردی که داشت به جنگل همسایه شان رسید و لاک پشت دانایی را ملاقات کرد . به لاک پشت گفت : « ای لاک پشت عزیز چه مشکلی داری که اینجا تنها نشستی تو که بسیار دانایی !» لاک پشت در جواب گفت : « بچه ها ، همسرم و خودم مقداری بدهکار هستیم و همچنین برای ادامه زندگی به پول احتیاج داریم تو می توانی به ما کمک کنی ؟ » خرگوش گفت : آری من کمی پول دارم و آنها را به تو می دهم . لاک پشت از خرگوش تشکر کرد و خرگوش به راهش ادامه داد . در راه مدام به این فکر می کرد که شاید ثروت خیلی بهتر از علم باشد . پس از مدتی به شیر بزرگ و ثروتمندی برخورد که ناراحت نشسته بود و غصه می خورد . از شیر پرسید : « چرا ناراحتی تو که خیلی ثروتمندی ؟» شیر جواب داد : « مشکل من ثروت نیست و مشکل من این است که مرا دوست ندارند و مرا به عنوان سلطان جنگل حیوانات انتخاب نمی کنند . چون که من سواد ندارم و هیچ چیزی هم نمی دانم »خرگوش دلش به حال شیر سوخت و مدتی پیش او ماند و به او سواد و علم آموخت شیر هم به میان حیوانات رفت و سلطان جنگل شد .خرگوش هنوز هم جواب سوالش را پیدا نکرده بود چون پس از ماجرای شیر با خودش گفت علم بهتر است . برای همین تصمیم گرفت به جنگل خودشان برگردد و نزد جغد پیری برود که همه حیوانات جنگل مشکلاتشان را پیش او حل می کردند . از جغد پرسید : « ای جغد عزیز من جواب سوالم را پیدا نکردم شما می توانید مرا راهنمایی کنید که علم بهتر است یا ثروت ؟ »جغد جواب داد : «خرگوش عزیز ، برای اینکه زندگی خوب و آبرومندانه ای داشته باشیم هم علم لازم است هم ثروت . اما نکته اصلی اینجاست که ثروت بالاخره تمام می شود . اما علم مانند گنجی است که همیشه انسان را همراهی می کند و به وسیله علم می توان ثروتمند شد اما به وسیله ثروت نمی شود عالم شد »خرگوش با این نصیحت زندگیش را پیش گرفت و در آینده توانست با اندوخته ای فراوان از علم یکی از خرگوش های دانای زمان خودش بشود . شایان علی بمانی / 13 ساله از اصفهان مقدمه گربه حیوانی خانگی است که از دیرباز با انسان همراه و هم خانه بوده است کتاب در مجله این هفته ، شما را با این حیوان دوست داشتنی که بچه ها هم به آن علاقه دارند ، آشنا می کند . در این کتاب طبقه بندی گربه ها بر اساس اندازه موی بدن آنهاست بنابراین 5 گروه گربه به نام های گربه های موبلند ، نیمه بلند ، مو کوتاه ، مو کوتاه خارجی و شرقی را با تصویر آنها برایتان معرفی می کنیم . این مطلب در هفته آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 160صفحه 3