مجله کودک 164 صفحه 18

قصه های قهرمانی داستان رستم و سُهراب از قصّه های شاهنامه فردوسی -8 چون روز به غروب رسیده بود و هوا تاریک می شد، سهراب تصمیم گرفت فتح دژ سپید را برای صبح روز بعد بگذارد. آن شب، «گژدهم» پیر، رئیس قلعۀ سپید، نامه ای برای کاووس، پادشاه ایران نوشت و در آن ماجرای سهراب و لشکر کشی او را شرح داد و دست آخر اعلام کرد که با اجازۀ شاه، شبانه با همۀ افرادش قلعه را ترک می کند و به داخل کشور بر می گردد. پیرمرد، نامه را به دست پیک مخصوص داد و همین که پیک راهی دربار ایران شد، به همۀ افراد قلعه دستور داد تا هر چه دارند بردارند و از راه زیر زمینی قلعه را ترک کنند. صبح روز بعد، با دمیدن آفتاب، سهراب عدّه ای از بهترین یاران خود را برداشت و به سوی دژ سپید تاخت تا آن را تسخیر کند. امّا وقتی به آنجا رسید، با تعجّب قلعه را خالی دید و با کمی جستجو دریافت که ساکنان دژ شبانه از راه زیر زمینی فرار کرده و قلعه را برای او خالی گذاشته اند. کاووس، از خواندن نامۀ «گژدهم» نگران شد و به فکر فرو رفت. گژدهم، در نامۀ خودش، سهراب را پهلوانی توصیف کرده بودکه اگرچه سنّش 14 سال بیشتر نیست ولی در زور و نیروی پهلوانی، در تمام سرزمین ایران و توران، جز رستم دستان، مثل و مانندی ندارد! خورشید نیمه شب، پدیده جالبی است که در قطب های شمال و جنوب دیده می شود. در قطب شمال بین ماه خرداد و تیر، به مدت یک شبانه روز، خورشید غروب نمی کند. در همان حال، در قطب جنوب تاریکی حکمفرماست. در اواخر آذرماه و اوایل دی، این پدیده در قطب جنوب مشاهده می شود.