مجله کودک 186 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 186 صفحه 3

مسابقه سرمقالۀ شماره 197 (پنجشنبه 27 مرداد 1384) «گلی که از خانواده­اش جدا شد» نامه­هایتان را از پستچی گرفتیم: از همین حالا قلم بردارید و مشغول نوشتن شوید.منتظر سرمقاله­های شما هستیم. سرمقالۀ شمارۀ 197 این مجله را که پنج­شنبه 27 مرداد ماه منتشر می­شود با موضوع: «بهترین پدر من»، به مناسبت ولادت حضرت علی (ع) بنویسید و برای ما بفرستید. حتماً روی پاکت بنویسید: «مربوط به مسابقۀ سرمقالۀ شماره 197». اگر برنده شوید، جایزه­ای به عنوان یادگاری دریافت خواهید کرد و سردبیر افتخاری شماره 197 دوست کودکان خواهید شد. یادتان باشد: 1-به نامه­هایی که روی پاکت آن­ها نوشته نشده باشد: «مربوط یه مسابقۀ سرمقاله 197» ، ترتیب اثر داده نخواهد شد. 2- سرمقاله­هایتان نباید از حدود 300 کلمه بیشتر باشد. یک روز صبح مریم در حالی که داشت در خیابان می­دوید تا زودتر به مدرسه برسد به یک پارک زیبا رسیدکه نزدیک خانه­شان بود و یک غنچۀ رز صورتی را از آن باغچه چید تا وقتی که به مدرسه رسیدآن را به معلمش که او را خیلی دوست داشت بدهد. مریم به مدرسه که رسید زنگ خورد و بچه­ها پشت سرهم صف بستند و بعد از اجرای برنامه صبحگاهی، بچّه­ها مرتّب و منظّم و با صف به کلاس­ها رفتند و هر کدام سر جای خود نشستند تا اینکه معلّمشان که خانم احمدی نام داشت به سر کلاس آمد. وقتی خانم احمدی سرجایش نشست مریم با عجله جلو دوید و گل را به خانم احمدی داد و خانم احمدی هم از مریم به خاطر گل زیبایش تشکّر کرد و گفت: «مریم جان! دختر خوبم تو خودت گلی ولی باید این را بدانی همانطور که اگر کسی تو را برای چند روز از خانواده­ات دور کند برای آنها دلتنگ و ناراحت می­شوی، این غنچه هم همان حالت را دارد که گویی تو آن را از خانه و خانواده­اش که همان باغچه و شاخ و برگش بود جدا کردی. در پایان صحبت­های خانم احمدی مریم از او به خاطر حرف­های مهم و تأثیرگذارش تشکّر کرد و قول داد که از این به بعد هیچ گلی را از خانواده­اش و خانه­اش دور نکند و به قولش هم وفا کرد. بهاره کنجکاوفرد 12 ساله از تهران دوست و یاور همیشگی مجله خوب و دوست­داشتنی «دوست» حاضر بودند و با صدای ا...اکبر اذان، صدای نماز کل آسمان را پر می­کرد. خدای مهربان آیا می­توانم مردم را به جشن نماز در آسمان دعوت کنم؟ خدایا! چرا ما همیشه روی زمین هستیم و روی زمین نماز می­خوانیم؟ خدایا چرا من تو را نمی­بینم؟ آیا صدای نمازهایم به شما می­رسد؟ خدایا من وقتی موقع نماز می­شود فکر می­کنم همین موقع خدا منتظر من است که با او دردودل کنم. خدایا صدای نمازم را بشنو! فائزه علیزاده، کلاس چهارم از تهران با شنیدن صدای اذن احساس می­کنم جانمازم روی ابرها پهن شده تا صدای ا...اکبر مرا بشنود و خود را برای صحبت کردن با خدا آماده کند. کمی به من خیره می­شود و با شنیدن صدای ا..اکبر من، خود را آماده می­کند. مهر سرحایش می­رود، تسبیح هم سرجایش می­رود. خدایا کاش نمازم روی ابرها بود، کاش صدای اذان که می­آمد همه روی ابرها مقدمه جلد ششم کتاب در مجله را با ادامه معرفی تجهیزات مهندسی ارتش­های جهان آغاز می­کنیم. سپس تجهیزات ضدهوایی که مورد استفاده نیروهای نظامی جهان است را معرفی خواهیم کرد. هفته آینده و در جلد آخر کتاب در مجله، ادامه تجهیزات نیمه زنجیردار، تجهیزات پشتیبانی تاکتیکی و وسایل حمل ونقل ارتش­های جهان را معرفی خوایم کرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 186صفحه 3