
مسابقه سرمقالۀ شماره 197
(پنجشنبه 27 مرداد 1384) «گلی که از خانوادهاش جدا شد» نامههایتان را از پستچی گرفتیم:
از همین حالا قلم بردارید و مشغول نوشتن شوید.منتظر سرمقالههای شما هستیم. سرمقالۀ شمارۀ 197 این مجله را که پنجشنبه 27 مرداد ماه
منتشر میشود با موضوع: «بهترین پدر من»، به مناسبت ولادت حضرت علی (ع) بنویسید و برای ما بفرستید. حتماً روی پاکت بنویسید: «مربوط به
مسابقۀ سرمقالۀ شماره 197». اگر برنده شوید، جایزهای به عنوان یادگاری دریافت خواهید کرد و سردبیر افتخاری شماره 197 دوست کودکان
خواهید شد. یادتان باشد: 1-به نامههایی که روی پاکت آنها نوشته نشده باشد: «مربوط یه مسابقۀ سرمقاله 197» ، ترتیب اثر داده نخواهد شد. 2-
سرمقالههایتان نباید از حدود 300 کلمه بیشتر باشد.
یک روز صبح مریم در حالی که داشت در خیابان میدوید تا زودتر به مدرسه برسد به یک پارک
زیبا رسیدکه نزدیک خانهشان بود و یک غنچۀ رز صورتی را از آن باغچه چید تا وقتی که به مدرسه
رسیدآن را به معلمش که او را خیلی دوست داشت بدهد. مریم به مدرسه که رسید زنگ خورد و
بچهها پشت سرهم صف بستند و بعد از اجرای برنامه صبحگاهی، بچّهها مرتّب و منظّم و با صف
به کلاسها رفتند و هر کدام سر جای خود نشستند تا اینکه معلّمشان که خانم احمدی نام داشت به
سر کلاس آمد.
وقتی خانم احمدی سرجایش نشست مریم با عجله جلو دوید و گل را به خانم احمدی داد و
خانم احمدی هم از مریم به خاطر گل زیبایش تشکّر کرد و گفت: «مریم جان! دختر خوبم تو خودت گلی
ولی باید این را بدانی همانطور که اگر کسی تو را برای چند روز از خانوادهات دور کند برای آنها
دلتنگ و ناراحت میشوی، این غنچه هم همان حالت را دارد که گویی تو آن را از خانه و خانوادهاش
که همان باغچه و شاخ و برگش بود جدا کردی. در پایان صحبتهای خانم احمدی مریم از او به خاطر
حرفهای مهم و تأثیرگذارش تشکّر کرد و قول داد که از این به بعد هیچ گلی را از خانوادهاش و
خانهاش دور نکند و به قولش هم وفا کرد.
بهاره کنجکاوفرد 12 ساله از تهران دوست و یاور همیشگی مجله خوب و دوستداشتنی «دوست»
حاضر بودند و با صدای ا...اکبر اذان، صدای نماز کل
آسمان را پر میکرد. خدای مهربان آیا میتوانم
مردم را به جشن نماز در آسمان دعوت کنم؟ خدایا!
چرا ما همیشه روی زمین هستیم و روی زمین نماز
میخوانیم؟ خدایا چرا من تو را نمیبینم؟
آیا صدای نمازهایم به شما میرسد؟
خدایا من وقتی موقع نماز میشود فکر میکنم
همین موقع خدا منتظر من است که با او دردودل
کنم. خدایا صدای نمازم را بشنو!
فائزه علیزاده، کلاس چهارم از تهران
با شنیدن صدای اذن احساس میکنم جانمازم
روی ابرها پهن شده تا صدای ا...اکبر مرا بشنود و
خود را برای صحبت کردن با خدا آماده کند. کمی
به من خیره میشود و با شنیدن صدای ا..اکبر من،
خود را آماده میکند. مهر سرحایش میرود، تسبیح
هم سرجایش میرود. خدایا کاش نمازم روی ابرها
بود، کاش صدای اذان که میآمد همه روی ابرها
مقدمه
جلد ششم کتاب در مجله را با ادامه معرفی تجهیزات مهندسی ارتشهای جهان آغاز میکنیم. سپس
تجهیزات ضدهوایی که مورد استفاده نیروهای نظامی جهان است را معرفی خواهیم کرد. هفته آینده
و در جلد آخر کتاب در مجله، ادامه تجهیزات نیمه زنجیردار، تجهیزات پشتیبانی تاکتیکی و وسایل
حمل ونقل ارتشهای جهان را معرفی خوایم کرد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 186صفحه 3