مجله کودک 189 صفحه 8

« آسمان هفتم » عباس قدیر محسنی آقای غول توی سمان هفتم آنقدر خروپف کرد که همه از دستش کلافه شدند و تصمیم گرفتند او را از آسمان هفتم بیرون بیندازند . همه دور هم جمع شدند و رفتند کنار آقای غول که روی ابرها راحت خوابیده بود و بلند خروپف می کرد . همگی او را به سختی بلند کردند و پرت کردند روی زمین . آقای غول توی آسمان ها چرخ خورد و چخ خورد و چرخ خورد تا محکم خورد زمین و از خواب پرید . اول به اطرافش نگاه کرد ، بعد به آسمان چشم دوخت و دستش را دراز کرد تا یک ابر را بگیرد و پایین بیاورد . اما دستش به ابر نرسید . آقای غول بلند شد ، به آیمان نگاه کرد و با همه قدرت پرید به آسمان اما افتاد زمین . فاصله اس خیلی زیاد بود . به درخت ها نگاه کرد . از یکی از آنها تند بالا رفت و روی آخرین شاخه درخت ایستاد و از آنجا پرید به آسمان . اما دستش به جایی نرسید و دوباره پرت شد روی زمین . دوباره بلند شد و از بلند ترین کوه با سرعت بالا رفت و نوک قله ایستاد . از آنجا به آسمان نگاه کرد و با همه قدرت به آسمان پرید اما باز هم دستش به جایی بند نشد و با کله خورد زمین . آدم ها که حسابی ترسیده بودند . دور ایستاده بودند و فقط نام : پلاتنس محل اصلی رویش ک آرژانتین اندازه گل : 5 سانتی متر رنگ گل : سفید با خط مرکزی قرمز رنگ نور موردنیاز : غیر مستقیم دما : 10 درجه سانتی گراد