مجله کودک 237 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 237 صفحه 15

گوسفندها حسابی ترسیدند. و رفتند وسط جزیره؛ جایی که نه مال گاو باشد و نه مال فیل. حالا این طرف گوسفندها، گاو بود و آن طرفشان فیل. بعضی وقتها، گاو هوس می­کرد ماق بکشد و با پاهای بزرگ و قوی­اش این طرف و آن طرف بدود. گاو می­دوید و سمهایش را بر زمین می­کوبید. آن­وقت جزیره کوچک می­لرزید و گوسفندها از این سر و صداها می­ترسیدند. از آن طرف، وقتی فیل سر و صدای گاو را می­شنید، می­خواست جوابش را بدهد. او هم خرطومش را بلند می­کرد و باد در خرطومش می­انداخت و صدای وحشتناکی از آن بلند می­شد، و بعد هم با پاهای پهن و بزرگش بر جزیره می­کوبید. جزیره بیشتر می­لرزید و ترس گوسفند­ها بیشتر می­شد. گوسفندها در وسط جزیره گیر افتاده بودند. زورشان به گاو نمی رسید. به فیل هم نمی­توانستند حرفی بزنند. فیل و گاو، بیشتر وقتها تا وسط جزیره می­دویدند. علفها را لگدمال می­کردند و آنها را از بین می­بردند. یک روز، گاو وسط جزیره دوید و علفها را لگدمال کرد، چندبار با صدای بلند ماق کشید و گوسفندها را ترساند. شاهین­ها بر فراز خانه­ها در حال گشت­زنی و مراقبت هستند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 237صفحه 15