مجله کودک 237 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 237 صفحه 10

امیر محمد لاجورد نه راه پیش، نه راه پس محمد جواد گیاشی دانش آموز کلاس سوم است. آن روز هم به سرعت به سوی مدرسه می­دوید... توی دلش خدا خدا می­کرد که زنگ مدرسه نخورده باشد. آخر، بارها به هنگام رسیدن به مدرسه با در بسته مواجه شده بود و در این زمینه پرونده­ی خوبی نداشت. آخرین بار هم به آقای مدیر قول داده بود که دیگر دیر به مدرسه نرسد اما... محمد جواد: «اوه اوه، خیلی بد شد، آخه من چکار کنم؟ نمی­دونم چرا هر کاری می­کنم بازم بعضی وقتا دیرم می­شه. حالا حتما کلی از نمره­ی انضباطم کم می­کنن. اصلا دیگه رو ندارم به آقای مدیر نگاه کنم، دفعه­ی قبل هم که خواستم از دیوار برم، اون اتفاق بد افتاد. شانس ندارم که چکار کنم­؟ ...چکار کنم؟.... آها، فهمیدم از نرده­های پشتی ...» محمد جواد به سرعت برگشت و به سوی پشت مدرسه دوید. از دیوار پشتی مدرسه که می­گذشت یاد آن روزی افتاد که دیر به مدرسه رسیده بود و در بسته بود و تصمیم گرفته بود تا از دیوار مدرسه بالا برود و ...اما به گفته­ی خودش:«شانس که ندارد.». اول کیف خود را به داخل حیاط مدرسه پرت کرده­بود و بعد هم از دیوار کشیده بود بالا که ...نگو درست در آن لحظه... در همین لحظه نوری دیده می­شود و صدایی می­شنوند. دو نفر از شاخه­ی موش­های نهضت مقاومت فرانسه خود را به آنها معرفی می­کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 237صفحه 10