مجله کودک 10 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 10 صفحه 8

خدا گفت: «از بهشت شاخه­ای گل به شما خواهم داد.» و فرشته­ها شاخه گلی به دست مرد دادند. مرد، گل را به زن داد و زن آن را در خاک کاشت. خاک خوشبو شد. پس از آن کودکی متولد شد که می­گریست. زن اشکهای کودک را می­دید و غمگین بود. فرشته­ها به او آموختند که چگونه طفل را در آغوش بگیرد و از شیرۀ جانش به او بنوشاند. مرد زن را دید که می­خندد؛ کودکش را دید که شیر می­نوشد. بر زمین نشست و پیشانی بر خاک گذاشت. خدا شوق مرد را می­دید. پرنده بازگشت و بر شانۀ مرد نشست. خدا گفت: «با کودک خود مهربان باشید تا مهربانی را بیاموزد. راست بگویید تا راستگو باشد. آسمان و رود را به او نشان دهید تا همیشه به یاد من باشد.» روزهای آفتابی و بارانی یکی پس از دیگری گذشت. زمین پر شد از گلهای رنگانگ و لابه لای گلها پر شد از بچه­هایی که شاد دنبال هم می­دویدند و بازی می­کردند. خدا همه چیز و همه جا را می­دید. خدا دستهای بسیاری را می­دید که به سوی آسمان بلند شده­اند و نگاههایی که در آب رودخانه به دنبال مهربانی می­گردند و پرنده­هایی که… خدا خوشحال بود. چون دیگر غیر از او هیچ کس تنها نبود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 10صفحه 8