مجله کودک 260 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 260 صفحه 9

به کله­ام فشار آوردم. هِی فکر کردم، اما نفهمیدم چه اشتباهی از من سر زده است . چه کار بدی کرده­ام که او ناراحت است. امام صادق(ع) برخاست. من هم بلند شدم . او وقتی به من رسید لبخند نزد. هنوز اخم هایش توی هم بود. به من یک نگاه تند انداخت و گفت: « چرا دیشب به مادرت حرفهای بدی زدی؟» من لرزیدم و به خودم گفتم : «دی .... دیشب ... دیشب ... وای؟!» او ادامه داد: «آیا نمی­دانی که شکم او خانه­ی تو بود. دامنش گهواره­ات بود و نوازشت می­کرد. و تو از سینه­اش شیر می­نوشیدی.» بعد صورتش را چرخاند و رفت . خشکم زد. قلبم تاپ تاپ می­کرد . یاد مادر مهربان و خسته­ام افتادم. وای... امام صادق (ع) راست می­گفت. من دیشب با او بداخلاقی کرده بودم. به سرش داد زدم و حرفهای تندی گفتم . همه اش تقصیر من بود. فوری راه افتادم تا از امام صادق(ع) معذرت بخواهم. چشم­هایم پر از اشک شد. صدای گریه­ام بلند شد. امام رفته بود. به طرف خانه دویدم و گفتم: «امام صادق (ع) چقدر داناست. او از چیزهای غیبی هم خبر دارد.» «دوست» سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) را تسلیت عرض مینماید. هولدن مونارو

مجلات دوست کودکانمجله کودک 260صفحه 9