مجله کودک 284 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 284 صفحه 33

می شود ، بلایی سرش می آید . نکند من یک موجود جادویی هستم . . . » توی این فکرها بود که صدای گریه ای به گوشش رسید . دور و بر را نگاه کرد و چشمش به شمع کوچکی افتاد که آرام آرام اشک می ریخت و گریه می کرد . جلو رفت و با مهربانی پرسید : « چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ » شمع بی آنکه چشمهایش را باز کند گفت : « گریه ام برای تاریکی اتاق این پیرزن است . من نمی توانم اتاق او را خوب روشن کنم . نگاه کن! » اکسیژن پیرزنی را دید که سعی می کرد یک سوزن را نخ کند؛ اما نمی توانست . در همین موقع شمع چشمهایش را باز کرد و تا اکسیژن را دید با شوق فریاد کشید و گفت : « آه . . . اکسیژن عزیز! تو هستی! منتظرت بودم . زود باش دور فتیله ام بچرخ و به سوختن آن کمک کن تا اتاق این پیرزن روشن شود . » این قسمتی از قصه بود که با هم خواندیم . این کتاب به ب های 300 تومان منتشر شده و شامل چند قصه علمی دیگر هم هست که می توانید کتاب را در کتابفروشی های کودک پیدا کنید و بخوانید . در بعضی شهرها مانند آمستردام واقع در هلند ، اتوبوس های معمولی به چشم نمی خورند . به جای آن ،« تراموا » که از ریل مخصوص و نیروی الکتریسیته استفاده می کند ، وجود دارد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 284صفحه 33