مجله کودک 296 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 296 صفحه 10

پدر بزرگ با کنجکاوی اخمی کرد و پرسید : "دردهای من ؟ کدوم درد ؟ نکنه درد قلبمو می گی ؟" گفتم : "برای او هم نگرانم ولی . . ." پدر بزرگ ادامه داد : "ولی چی ؟ گفتم : "اون اثر شلاق روی پشت تون . . ." پدر بزرگ خندید و گفت : "امان از دست این زهرا ، بالاخره طاقت نیاورد و به توهم گفت ؟" خواستم چیزی بگویم که خود عمه زهرا باسینی چای از راه رسید وگفت : "نه آقاجون ، من دهن لقّی نکردم ، مریم خودش قرمز های پشت تونو دید ." پدر بزرگ در حالی که استکان چایش را از دست زهرا می گرفت . خودش را جابه جا کرد و گفت : "خیلی خوب ، حالا چیز مهمی نیست ." و خواست حرف راعوض کند . اما من با اصرار گفتم :"نه آقا جون حرفو عوض نکنین . دلم می خواد از اون سالها برام بگین . از اون سال ها ی مبارزه و زندان ." پدر بزرگ که انگار از کنجکاوی من غافلگیر شده بود . چند لحظه نگاهم کرد و چیزی نگفت ، بعد به گوشه ای در دورها خیره شد و زیر لب گفت : "باشه ، برات تعریف می کنم ." (ادامه دارد) در فصل گرم و خشک ودر نواحی که پوشش گیاهی خشک وجود دارد ممکن است با وجود یک جرقه منطقه ای وسیع ، مانند یک جنگل بزرگ به آتش کشیده شود . آتش سوزی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 296صفحه 10