مجله کودک 315 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 315 صفحه 9

ادریس فریاد زد : « از خدا بترس ، از عذاب خدا وحشت کن . چرا آن مرد مظلوم را کشتی . خداوند از تو خشمگین است . تو باغ آن مرد را گرفتی و همسر و فرزندانش رات بیچاره کردی . به زودی تو و همسرت نابود خواهید شد . » پادشاه شاد و بی خیال گفت : « من راه درستی می روم . راه تو باطل است . نگاه کن من همه چیز دارم . ثروت ، باغ ، سرباز ، نوکر ، زن . . . همه چیز ! » ادریس گفت : « اگر توبه نکنی به زودی عذاب بزرگی به سراغت خواهد آمد . من پیام خدا را به تو گفتم ! » حاکم خندید و دور خود چرخید و با شادمانی پایکوبی کرد . ادریس از آن جا رفت . همسرش که صدای او و ادریس را شنیده بود جلو آمد و گفت : « نگران نباش ، من برای کشتن ادریس هم یک نقشه دارم ! » پادشاه هول کرد و گفت : « وای ، کشتن ادریس ، چگونه ؟ ! » زن خنده ای شیطانی کرد و ادامه داد : « با نقشه ی من ، ادریس دیگر وجود نخواهد داشت و مردم هم او را از یاد خواهند برد . » دل حاکم کمی آرام شد . زن همه ی درها را بست . بعد آهسته ، نقشه ی خود را برای او تعریف کرد . (ادامه دارد) 1- این خانه هم اکنون در محل کنونی مسجد سَهله . در شهر کوفه ی عراق قرار دارد . 2- کسی که درس می دهد . بسیاری از رودهای بزرگ اهمیت بازرگانی و کشتیرانی دارند . رود راین در اروپا یک از این رودهای مهم از نظر تجاری است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 315صفحه 9