مجله کودک 315 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 315 صفحه 14

محمدرضا یوسفی دونده ی خورشیدی قسمت اول - حسن بدو ! تا آخر دنیا باید می دویدم . امیر خان عاشق دو پای من بود . از پله های پاساژ ده طبقه بالا رفتم . حالا به شمار : یک :دو ، سه ، ده ، صد ، هزار . . . هیچ کس همه ی پله ها را نمی شمارد . صدای امیر خان توی گوشم بود : - حسن بود ! آُسانسور هم خسته شده بود از این همه بدو بالا ، بدو پایین ! خودش را به مریضی زد خراب شد . یک جفت کفش پاشنه بلند از طبقه ی دهم باید می آوردم طبقه ی اول ، واسه یک مشتری پولدار و آشنا ، برای عروسی می خواست : - حسن بدو ! پله ها را که تار ببینی مثل کف پاساژ تخت و صاف می شوند ، آن وقت شَتَرق می خوری زمین ، حواسم بود از روی دو تا پله پریدم و نرده ها را سفت گرفتم . - ببین بچه ، اگر می خواهی قبول شوی و یک کلاس بروی بالا باید دنبال نمره بدویی . من بدو آهو بدو ، می فهمی ؟ نفهمیدم . اما دنبال آهو دویدن حال داشت . مثل یک نمره ی بیست بود و لابه لای درخت های مدرسه و میز و نیمکت های کلاس و حیاط و پشت بام مدرسه دنبال آن می دویدم . چه آهوی قشنگی با دو تا شاخ قلمی و خنجری : - بچه بدو ! لاک پشت ها حدود دویست میلیون سال است که تغییر مهمی در ظاهر آن ها داده نشده است . این جاندار بیش از صد سال زندگی می کند . انواع بزرگی از لاک پشت ها تا حدود سیصدکیلوگرم وزن دارند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 315صفحه 14