مجله کودک 327 صفحه 8

شیر، گرگ و روباه شیرپیر جنگل بیمار شده بود و در لانهاش استراحت میکرد. همهی درندگان و حیوانات وحشی جنگل به عیادت و احوالپرسی او رفتند، جز روباه. گرگ، که از روباه بدش میآمد، از این فرصت استفاده کرد و تا دلش میخواست پیش شیر، از روباه بدگویی کرد، و دست آخر گفت: «میدانید قربان؟ این روباه واقعاً موجود بیادب و بیچشموروییست. آیا بیوفایی و بیاحترامی از این بزرگتر هم میشود که همهی حیوانات جنگل به دیدن شما آمدند و او نیامد؟!» گرگ، در حال گفتن این حرفها بود، که روباه وارد لانهی شیر شد و یکی دو جملهی آخر حرفهای او را شنید. شیر، تا چشمش به روباه افتاد، نعرهای زد و فریاد کشید: «کجا بودی ای روباه نمکنشناس؟ چرا زودتر نیامدی؟» روباه فهمید که باید دلیل خوب و محکمی بیاورد و از خودش دفاع کند؛ وگرنه کارش زار است. پس تعظیمی در مقابل شیر کرد و گفت: «قربان، جانم فدایتان! مرا ببخشید که قدری دیر خدمت رسیدم، ولی باور بفرمایید که در این مدّت هیچکس به اندازهی من به فکر سلامتی شما نبود! در تمام این مدّت من داشتم به دنبال راه درمان بیماری شما نام رز: دوشیزه انگلیسی ارتفاع بوته: 90 سانتی متر تیپ: بوتهای گل خوشهای استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گل دهی: تابستان تا پاییز