مجله کودک 327 صفحه 35

پاهایت خواستند بگویند ما خسته هستیم، طوری که کسی متوجه نشود، بگو، ای تنبلها فقط شما که نیستید. نگاه کنید تمام اهل محل دارند آب میآورند.» همانطور که فکر میکردم به شیر آب رسیدم، گوشهای ایستادم و به جمعیتی که سر و صدا میکردند و همدیگر را هل میدادند خیره شدم. خیره شدن را دوست داشتم. وقتی به جایی خیره میشدم یاد بابا میافتادم. اصلاً انگار میدیدمش. صدای بابا تو گوشم پیچید: «انیس بابا! یادت باشد اسمت را انیس گذاشتم که انیس مادرت باشی. اگر یک وقت من نبودم تو باید مثل یک مردم به مادرت کمک کنی. داداش جلیلت که مظلوم است و کاری از دستش برنمیآید. پس تو باید کمک کنی.» انگار بابا میدانست که میخواهد ما را بگذارد و برود. ولی کاش گفته بود کجا میرود. لااقل در مادر این همه شور نمیزد. اگر او نمیتوانست به دیدن ما بیاید، ما به دیدنش میرفتیم. به خودم که آمدم دور شیر آب خلوت شده بود. سطل را از آب پر کردم و به طرف خانه رفتم. پایین کوچه ایستادم و به کوچهای که حالا از زیر پایم به طرف بالا قد کشیده بود نگاه کردم. نفس عمیقی کشیدم و خودم را به سربالایی کوچه سپردم. سعی کردم باز هم به بابا فکر کنم تا سنگینی سطل و سربالایی کوچه اذیتم نکند... این قسمتی از قصّهی کتاب «بهار گمشده» بود که خواندید. کتاب به بهای 450 تومان چاپ و منتشر شده و برای مطالعهی شما در ایام نوروز مناسب است. نام رز: گلن فیدیش ارتفاع بوته: 80 سانتی متر تیپ: بوتهای گل درشت استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گل دهی: تابستان تا پاییز