
کرد و گفت: «تو کی هستی؟ چرا نور میدهی؟»
- سلام! من... من کرم شبتاب هستم. ما شبها نور میدهیم. دست خودمان نیست؛ اگر از نور من ناراحت شدی، مرا ببخشد. عمر ما طولانی نیست؛ فقط چند روز و چند شب!
کلاغ خندید و گفت: «فقط چند روز؟ چه خندهدار! اصلاً به زحمتش میارزد که کسی برای چند روز به دنیا بیاید؟»
کرم شبتاب با کمرویی گفت: «فکر میکنم چند روز زندگی با نور و روشنی بهتر از سالها و قرنها زندگی در سیاهی است.»
کلاغ اخم کرد و گفت: «درست است که من سیاهم؛ ولی زیباترین و بهترین پرنده هستم.»
شبتاب از ترس، پشت یک برگ پنهان شد. کلاغ خندید و گفت: «ای ترسو! فکر میکنی با این نور کم، میتوانی سیاهی و تاریکی شب را از بین ببری؟»
شبتاب که از حرف خودش پشیمان شده بود با خود گفت: «نباید کلاغپیر را میرنجاندم، اگر عمر کوتاه من، دست خودم نیست، سیاهی بال و پر او هم دست خودش نیست.»
آنوقت به کلاغ نزدیک شد و گفت: «مرا ببخش. نمیخواستم ناراحتت کنم. پر و بال سیاه که مهّم نیست. باید دل روشن و پاک باشد و من میدانم که تو پرندهی خوشقلبی هستی.»
کلاغ نگاهی به اینطرف و آنطرف کرد و گفت:
نام رز: پرتغالی و لیمویی (ماکورالم)
ارتفاع بوته: 80 سانتی متر
تیپ : بوته ای گل خوشه ای
استقامت گل: بسیار مقاوم
زمان گل دهی: تابستان تا پاییز
مجلات دوست کودکانمجله کودک 329صفحه 34