مجله کودک 341 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 341 صفحه 9

اسماعیل دوباره آب خواست. قلب هاجر به تاپ تاپ افتاد. اسماعیل دراز کشید. آهسته ناله کرد و پاهایش را به زمین زد. ـ من آب می­خواهم. آب! هاجر با دلواپسی سرش را از سایه بان بیرون آورد. دوباره به اطراف خود نگاه کرد. به خاطر گرمای آفتاب، فقط سراب دیده می­شد. خیال کرد آب است. با خوشحالی از زیر سایه بان بیرون آمد. در نزدیکی­اش دو کوه کوچک بودند. کوه صفا و کوهِ مروه! به طرف یکی از کوه­ها دوید. اما آبی ندید. سراب در پای کوه مروه، خودش را نشان داد. هاجر به سمـت کـوه مروه دوید، بـاز هم به آب نرسید. اسماعیل هنوز هم گریه می­کرد. هـاجـر می­دویـد و می­گفت: «آب کو... خدایا کودکم تشنه است!» او هفت بار در میان آن دو کوه دوید، تا خسته شد و ایستاد. فوری به سمت سایه بان برگشت و گفت: «اسماعیلم، عزیزم، من آبی برایت پیدا نکردم!» وقتی بـه او نـزدیک شد، از تعجب ایستاد. در زیر پای اسماعیل، از چشمه­ای کـوچک، آب بیـرون می­آمد! (ادامه دارد) نام پرنده: تاکایی اندازه: حدود 63 سانتی متر گستردگی در جهان: جنوب و جنوب غرب زلاندنو زیستگاه: علفزارهای ارتفاع بلند غذا: علوفه، ریشه درختان سایر ویژگی ها: دو تخم می­گذارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 341صفحه 9