
مهرداد بختیاری
قصه های کوچه
(خرابه گود. انتهای خرابه دیوارهای آجری. بعد از ظهر یکی از روزهای پائیزی. سر و صدای
مردم از دور. صدای خوردن پیت های نفت به یکدیگر.)
صدای استاد: (از دور) محمود رفتی؟
محمود: آره میرم کوچه هاشمی، جواد اومد بفرستش ده متری.
استاد: جواد اومدی؟
جواد: آره بابا.
استاد: یاا… به جنب کار داریم. اما بذار رو چرخ، برو ده متری، نری دیر وقت بیایی؟
جواد: (با چرخ نفتی وارد میشود، عصبانی) اهع، هنوز نیامده باید بریم؟
استاد: صـد بـار به این محمود گفتم خودت برو ده متری، مگه گوش کرد. این میره گیر اون
بچهها میافته، بیا و ببین… نری دیر وقت بیایی؟
جواد: خیلی خب بابا، نفتی، نفتی… نفتیای نفتی.
(صدای چند نفر از بچه های محل از دور شنیده میشود. جواد پس از مکث و گوش کردن
صدا، پشت چرخ نفتی پنهان میشود. بچهها در حالی که پشت یکدیگر را گرفتهاند وارد
میشوند. حسن، شاگرد کاظم آقا قهوه چی که در دستش سینی و استکان نعلبکی است، با
خوشحالی شعر میخواند و علی نان فروش، پادو حسین آقا نانوا، با نانش که روی شانهاش
است، با امیر چهارراهی و حسین محمدی میچرخند و جواب میدهند.)
نام پرنده: پرستوی دریایی
اندازه: حدود 34 سانتی متر
گستردگی در جهان: نیمکره شمالی زمین
زیستگاه: مناطق آبگیر، جزیره ها
غذا: ماهی، سایر آبزیان کوچک
سایر ویژگی ها: دو یا سه تخم میگذارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 341صفحه 33