
گرمایی و سرمایی
فریبا کلهر
پیرزنی بود که دو تا گربه داشت یکی از گربه ها سرمایی بود . او همین که در خانه باز می شد از سرما می لرزید و زیر پتو می گرفت .
گربه دیگر خیلی گرمایی بود . او وقتی در و پنجره بسته می شد . شر شر عرق می ریخت و آب به سر و صورتش می زد .
بیچاره پیرزن نمی دانست چکار کند و به کدامشان گوش کند یک بار به حرف گربه سرمایی گوش کرد و تمام در و پنجره ها را بست و بخاری روشن کرد اما گربه گرمایی که داشت از گرما می مرد . جیغ کشید و به در و دیوار چنگوال انداخت .
کریستوف متزلدر دفاع تیم ، 27 ساله ، سابقه بازی در شالکه 04 و دورتموند را هم دارد .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 359صفحه 33