مجله کودک 429 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 429 صفحه 14

طاهره ایبد قسمت ششم جاکفشی بوگندوی پغور قاطی پغور قاطی از اداره که برگشت خانه، در را با شتاب باز کرد. در محکم خورد به پهلوی جاکفشی. جاکفشی گفت: «آخ!» کار هر روز پغور قاطی همین بود. از بس در را به پهلوی جاکفشی کوبیده بود، جاکفشی حسابی زخم و زیلی شده بود. پغور قاطی کفش و جورابش را هم درآورد و پرت کرد توی قفسهی جاکفشی. کفش و جوراب پغور قاطی، چنان بویی میداد، چنان بویی میداد که حال جاکفشی داشت به هم میخورد. چیزی نمانده بود که جاکفشی همهی کفشها و دمپاییها و جورابها و بند کفشهای پوسیده و واکس و برس را بالا بیاورد. جاکفشی، جاگیجه گرفته بود. نمیدانست چی کار کند. پغور قاطی بیخیال، شامش را خورد و تلویزیونش را هم تماشا کرد و رفت خوابید. جاکفشی دیگر داشت از کوره در میرفت؛ تِق و تِق دو تا درش را میکوبید به هم. جاکفشی دم در بود و بغل آشپزخانه. کابینت آشپزخانه از تق تق در جاکفشی اعصابش خرد شد و گفت: «هی رفیق برای چی این قدر سر و صدا میکنی؟ مثل اینکه خیلی اعصابت خرده!» جاکفشی گفت: «چرا نباشه؟! داغون شدم. زخم پهلوم هیچی، این بوی گند داره منو خفه میکنه!» حداکثر سرعت: 742 کیلومتر در ساعت وزن: 5200 کیلوگرم (بدون بمب)

مجلات دوست کودکانمجله کودک 429صفحه 14