انقلاب دوم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1370

انقلاب دوم

مقالات 

انقلاب دوم

 علی محمد بشارتی

‏«ما ظننتم این یخرجوا و ظنّوا اَنّهم ما نعمتم‏‎ ‎‏حصونهم من الله فاتیهم الله من حیث لم‏‎ ‎‏یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون‏‎ ‎‏بیوتهم بایدیهم و ایدی المؤمنین فاعتبروا یا‏‎ ‎‏اولی الابصار»‏‎[1]‎

‏تاریخ دویست سالۀ اخیر مشحون از‏‎ ‎‏مبارزات مستمر و پیگیر و مؤثر مستضعفین‏‎ ‎‏علیه مستکبرین بوده است، این مبارزات که‏‎ ‎‏از افت و خیزهای فراوانی برخوردار بوده است‏‎ ‎‏اغلب به نامرادی و ناکامی مستکبرین‏‎ ‎‏انجامیده است. این وضعیت تا پیدایش‏‎ ‎‏سلاحهای مدرن امروزین ادامه داشت، ولی‏‎ ‎


‏پس از تکمیل سلاحهای کلاسیک و کشتار‏‎ ‎‏جمعی، این معادله تا حد زیادی به هم خورد‏‎ ‎‏و جبهۀ کفر تقویت گردید. ‏

‏یکی از مبارزات تاریخساز و پیروز، که به‏‎ ‎‏رغم تواناییهای غیرقابل انکار استکبار،‏‎ ‎‏پیروزی از آن جبهه مستضعفین گردید انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی در 22 بهمن 57 بود، و در تکمیل و‏‎ ‎‏تعمیق این پیروزی اشغال لانۀ جاسوسی در‏‎ ‎‏سیزدهم آبانماه 1358 بود. ‏

‏اشغال لانۀ جاسوسی امریکا از ابعاد‏‎ ‎‏مختلف حایز اهمیت است، ولی به نظر‏‎ ‎‏می‌رسد که اهمیت این کار عظیم از نظر‏‎ ‎


‏سیاسی قابل توجه‌تر باشد. ‏

تفوق نظامی سیاسی امریکا بر شوروی

‏در شرایطی که امریکا خود را ابرقدرت‏‎ ‎‏بلامنازع می‌دانست و به دلیل تنوع و تولید‏‎ ‎‏انبوه سلاحهای استراتژیک بر رقیب خود،‏‎ ‎‏تفوق یافته بود، بحران گروگانگیری و یا به‏‎ ‎‏زبان و بیان بهتر اشغال لانۀ جاسوسی کاخ‌‏‎ ‎‏سفید در تهران، نشان ناتوانی امریکا و بلااثر‏‎ ‎‏بودن سلاحهای استراتژیک در برابر ارادۀ‏‎ ‎‏ملت ایران بود. ‏

امضای قرارداد سالت و اوج قدرت آمریکا

‏آمریکا زمانی موافقت کرد که پیمان سالت‏‎ ‎‏1‏‎[2]‎‏ و سالت 2‏‎[3]‎‏ را امضا کند که از هر نظر‏‎ ‎‏به توانایی خود نسبت به شوروی اطمینان‏‎ ‎‏داشت و به قولی امریکاییان زمانی که‏‎ ‎‏شوروی را در ضعف نسبی دیدند به امضای‏‎ ‎‏معاهدۀ محدودیت سلاحهای استراتژیک‏‎ ‎‏راضی شدند لذا به یاد داریم هنگامی که در‏‎ ‎‏جریان جنگ ویتنام هواپیماهای سنگین ب ـ‏‎ ‎‏52 امریکایی ویتنام شمالی بخصوص‏‎ ‎‏هانوی و بندر استراتژیک هایفونگ را بین‏‎ ‎‏سالهای 68 تا 72 بمباران می‌کردند‏‎[4]‎‎ ‎‏ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت امریکا‏‎ ‎‏سفری به شوروی داشت و سران کاخ کرملین‏‎ ‎‏از ترس و وحشت لب فرو بسته بودند و در‏‎ ‎‏میهمانی شامی که برژنف به احترام وی‏‎ ‎‏ترتیب داد سران کرملین به سلامتی رئیس‏‎ ‎


‏جمهوری خون‌آشام امریکا جام به جامش‏‎ ‎‏می‌زدند. این فراز تاریخی برای ترسیم و‏‎ ‎‏تصویر قدرت جهنمی امریکا کافی است. ‏

ایران جزیرۀ ثبات

‏از طرف دیگر ایران جزیرۀ آرامش و ثبات‏‎ ‎‏بود. هیچ کشوری در آسیا برای واشنگتن‏‎ ‎‏اهمیت ایران را نداشت. اهمیت موضوع‏‎ ‎‏زمانی روشن می‌شود که امریکا سمینار‏‎ ‎‏منطقه‌ایی برای سفیرانش در آسیا را در تهران‏‎ ‎‏منعقد می‌کرد و مقامات ارشد وزارت امور‏‎ ‎‏خارجه امریکا جهت توجیه سفرایش به تهران‏‎ ‎‏می‌آمدند و با موفقیت سمینار را برگزار‏‎ ‎‏می‌کردند. ‏

نقش شاه در حفظ منافع غرب

‏نقش شاه نیز در سیاست خارجی امریکا و‏‎ ‎‏بخصوص در منطقه قابل ملاحظه بود. چه‏‎ ‎‏شاه کشور را عملاً به جولانگاه امریکاییها‏‎ ‎‏تبدیل کرده بود. زیرا اولاً امریکاییها با کنترل‏‎ ‎‏کامل شوروی توسط دستگاههای مجهزی که‏‎ ‎‏در ارتفاعات شمالی کشور بخصوص پایگاه‏‎ ‎‏بهشهر نصب کرده بودند کلیه تحرکات روسها‏‎ ‎‏را تحت ‌نظر داشتند. ثانیاً ایران به عنوان دژ‏‎ ‎‏تسخیرناپذیر غرب بعد از اسرائیل با تمام‏‎ ‎‏توان از منافع آمریکا و متحدینش در منطقه‏‎ ‎‏حراست می‌کرد. ‏‎[5]‎


آشفتگی خواب راحت استکبار

‏پیروزی انقلاب اسلامی پایگاه عظیم غرب‏‎ ‎‏را در ایران فرو ریخت و خواب راحت‏‎ ‎‏استکبار را آشفته ساخت. هنوز غرب در‏‎ ‎‏خلسۀ ضربۀ کاری انقلاب اسلامی بود که با‏‎ ‎‏تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا، دومین ضربۀ‏‎ ‎‏دردناک و شکننده را از انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏دریافت کرد. حرکتی که به تعبیر بنیانگذار‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی‏‎ ‎‏رضوان‌الله تعالی علیه، بزرگتر از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی بود.‏‎[6]‎‏ و این خود آغاز‏‎ ‎‏بحرانی عظیم بود که کاخ ‌سفید و همپیمانان‏‎ ‎‏و هوادارانشان را بشدت در موضع انفعال‏‎ ‎‏قرار داد، و ناتوانی و زبونی امریکا را برملا‏‎ ‎‏ساخت. استکبار را آسیب‌پذیر نمود و همۀ‏‎ ‎‏ترفندها و اندیشه‌ها و رایزنی‌هایش را ناکام‏‎ ‎‏گذاشت و کاری هم از سلاحهای‏‎ ‎‏استراتژیکش بر نیامد. ‏

گیجی و سردرگمی واشنگتن در ماجرای‎ ‎گروگانگیری

‏امریکا از ماجرای گروگانگیری یکه خورد،‏‎ ‎‏قلبش به تپش افتاد، گیج و منگ شد. و در‏‎ ‎‏یک جمله به سرگیجه‌ای گرفتار شد که چونان‏‎ ‎‏محجورین قدرت تصمیمگیری را نداشت. ‏

‏این ماجرا را بهتر است از زبان نزدیکترین‏‎ ‎‏مشاوران کارتر یعنی خامیلتون جوردن، رئیس‏‎ ‎‏ستاد کاخ‌ سفید، در بحران گروگانگیری‏‎ ‎‏بشنویم: ‏


‏ساعت چهار و نیم صبح تلفن اتاق من‏‎ ‎‏زنگ زد. در حدود یک دقیقه طول کشید تا با‏‎ ‎‏صدای زنگهای مکرر تلفن از خواب بیدار‏‎ ‎‏شدم و به یاد بیاورم که در کجا هستم. در‏‎ ‎‏تاریکی به دنبال کلید چراغ و سپس تلفن‏‎ ‎‏گشتم تا اینکه توانستم گوشی را بردارم.‏‎ ‎‏صدایی از گوشی تلفن گفت: آقای جوردن...‏‎ ‎‏به ما خبر داده‌اند که سفارت امریکا در تهران‏‎ ‎‏از طرف عده‌ای اشغال شده و کارکنان‏‎ ‎‏سفارت به اسارت گرفته شده‌اند... ‏

‏گفتم: خدای من!... آیا کسی هم زخمی‏‎ ‎‏شده یا کسی کشته شده است؟ افسر نگهبان‏‎ ‎‏جواب داد: تا آنجایی که ما می‌دانیم نه، ولی‏‎ ‎‏هنوز اطلاعات کاملی در دست نداریم.‏‎[7]‎‏ ‏

کاخ ‌سفید هیجان‌زده و بیحال و افسرده

‏بقیۀ مسایل را بهتر است از زبان جوردن‏‎ ‎‏بشنویم: ‏

‏هفتۀ تب‌آلود و گیج‌کننده‌ای را پشت سر‏‎ ‎‏گذاشتیم. روز یکشنبه گذشته پرزیدنت‏‎ ‎‏کارتر در یک جلسه سری شورای امنیت ملی‏‎ ‎‏اظهار داشت که در نظر دارد یک رشته‏‎ ‎‏اقدامات تنبیهی علیه ایران آغاز کند و این‏‎ ‎‏کار را با قطع خرید نفت ایران از طرف امریکا‏‎ ‎‏آغاز می‌کند. بعضی از اعضای شورای امنیت‏‎ ‎‏ملی با این تصمیم موافق نبوده و استدلال‏‎ ‎‏می‌کردند  که این اقدام بودن اینکه تأثیر زیادی‏‎ ‎‏برای ایران داشته باشد موجب کمبود و‏‎ ‎‏افزایش بهای سوخت در امریکا خواهد شد و‏‎ ‎


‏نارضاییهایی به وجود خواهد آورد. با وجود‏‎ ‎‏این کارتر روی تصمیم خود پافشاری کرد و‏‎ ‎‏گفت: ایرانیها باید بفهمند که زندگی‏‎ ‎‏گروگانهای امریکایی برای ما بیش از نفت‏‎ ‎‏آنها ارزش دارد و مردم امریکا هم باید آماده‏‎ ‎‏فداکاری برای آزادی گروگانها باشند.‏‎[8]‎

‏بی‌تصمیمی و بلاتکلیفی، خستگی و‏‎ ‎‏بحران کوبنده و در یک جمله ندانم‌کاری را‏‎ ‎‏از برنامۀ فوق بخوبی می‌توان فهمید. ‏

افشاء کن، افشاء کن. 

‏از طرف دیگر هر روز که از اشغال لانۀ‏‎ ‎‏جاسوسی می‌گذشت. اسناد غیرقابل‌‏‎ ‎‏انکاری از ناحیۀ دانشجویان مسلمان پیرو‏‎ ‎‏خط امام دال بر دخالت آشکار امریکا در‏‎ ‎‏امور داخلی کشور برملا می‌گردید و مردم‏‎ ‎‏سلحشور و آزاده کشورمان با حضور در‏‎ ‎‏مقابل در ورودی جاسوسخانه ضمن حمایت‏‎ ‎‏از دانشجویان شعار می‌دادند: «دانشجوی‏‎ ‎‏خط امام افشا کن افشا کن». ‏

‏امریکا به سرگیجۀ عجیبی دچار شده بود.‏‎ ‎‏زیرا: ‏

‏1ـ جاسوسانش به گروگان درآمده بودند و‏‎ ‎‏کاری برای رهایی آنها از دستش برنمی‌آمد و‏‎ ‎‏به فرموده امام راحلمان «آمریکا هیچ غلطی‏‎ ‎‏نمی‌تواند بکند» و الحق که هیچ غلطی‏‎ ‎‏نمی‌توانست بکند. ‏

‏2ـ فشار افکار عمومی آمریکا بر روی کاخ‏‎ ‎‏سفید هر روز افزایش می‌یافت. ‏


‏3ـ انتشار اسناد لانه جاسوسی که دخالت‏‎ ‎‏بیچون و چرای امریکا را بروشنی در امور‏‎ ‎‏داخلی ایران نشان می‌داد. ‏

‏4ـ افشای چهره‌های بظاهر مردمی ولی‏‎ ‎‏آمریکایی در ایران و منطقه دنیا که این دو‏‎ ‎‏مسئله استراتژیهای دراز مدت امریکا را به‏‎ ‎‏صورت وحشتناک به هم ریخت.‏‎[9]‎‏ ‏

‏5ـ معضل وجود شاه مفلوک به عنوان تبلور‏‎ ‎‏جنایات آمریکا در ایران و منطقه که هیچ‏‎ ‎‏جای دنیا پناهندگی نداشت. ‏

‏جردن می‌نویسد: ‏

‏«جلوگیری کشورهای دنیا از ورود شاه فقط‏‎ ‎‏به خاطر جنایتهای بیشمار وی در طول 37‏‎ ‎‏سال سلطنت نکبت‌بار وی نبود. شاه امروز‏‎ ‎‏بسان گوی سرگردانی می‌مانست که از همه‏‎ ‎‏لگد می‌خورد. و هیچکس حاضر به پذیرش‏‎ ‎‏وی نبود. چه، خوف آن را داشت که کشور‏‎ ‎‏خود را دستخوش بحران نماید. از طرفی‏‎ ‎‏دانشجویانی که سفارت و جاسوسان را در‏‎ ‎‏اختیار داشتند استرداد شاه را از امریکا‏‎ ‎‏می‌خواستند.»‏

کاخ سفید پنجه در پنجۀ بحرانی‌ترین‎ ‎بحرانها

‏حضور شاه در امریکا که ظاهراً برای‏‎ ‎‏معالجه ولی در حقیقت برای بازگرداندن وی‏‎ ‎‏به سلطنت و یا حداقل حمایت از جریانهای‏‎ ‎‏ضد انقلابی صورت گرفته بود. بحران را‏‎ ‎‏تشدید کرد و با تقاضای استرداد شاه توسط‏‎ ‎


‏ایران مشکلی جدی بر مشکلات امریکا‏‎ ‎‏افزوده گردید. ‏

کاخ سفید شاه را از امریکا بیرون می‌کند

‏امریکا برای پایان دادن به ماجرای‏‎ ‎‏گروگانگیری دست به هر کاری می‌زد. تهدید‏‎ ‎‏می‌کرد. دلجویی می‌نمود. عصبانی می‌شد.‏‎ ‎‏ژست حمله نظامی می‌گرفت. قیافۀ بشر‏‎ ‎‏دوستانه پیدا می‌کرد. اما همۀ این ژستها در‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی و ارادۀ خلل‌ناپذیر حضرت‏‎ ‎‏امام خمینی ـ امام امت ـ تأثیری نداشت.‏‎ ‎‏لاجرم امریکا تصمیم به اخراج شاه گرفت.‏‎ ‎‏بخوانید: ‏

‏«... شاه گفت: بسیار خوب، من بارها‏‎ ‎‏گفته‌ام که حاضرم هر کاری که از من ساخته‏‎ ‎‏است برای رهایی گروگانها انجام دهم. من‏‎ ‎‏نمی‌خواهم در تاریخ به عنوان مسئول این‏‎ ‎‏ماجرای وحشتناک شوم‏‎[10]‎‏ گفتم:‏‎ ‎‏اعلیحضرتا؛ می‌خواهم با صراحت بگویم:‏‎ ‎‏«که به عقیدۀ ما تا زمانی که شما در امریکا‏‎ ‎‏هستید رهایی گروگانهای ما در تهران میسر‏‎ ‎‏نخواهد شد...»‏

‏پس از این گفتگو صحبتهای ما جدی‌تر‏‎ ‎‏شد و شاه بالاخره گفت: بسیار خوب من‏‎ ‎‏آمادۀ خروج از امریکا هستم، ولی کجا‏‎ ‎‏می‌توانم بروم. ‏

‏در اینجا کاتلر‏‎[11]‎‏ رشته سخن را به دست‏‎ ‎‏گرفت و گفت: علیحضرتا؛ در دوازده روز‏‎ ‎‏گذشته، رئیس جمهور و وزیر امور خارجه‏‎ ‎


‏امریکا برای ترتیب اقامت شما به کشورهای‏‎ ‎‏متعددی مراجعه کرده‌اند، متأسفانه پاسخ‏‎ ‎‏اکثر این کشورها منفی بوده است و امکانات‏‎ ‎‏ما در انتخاب کشوری که شما باید به آن‏‎ ‎‏مسافرت کنید بسیار محدود است. ‏

‏شاه پرسید: آیا به سویس و اتریش هم‏‎ ‎‏مراجعه شده است. ‏

‏کاتلر پاسخ داد: بلی، ولی هیچیک از آنها‏‎ ‎‏در شرایط فعلی حاضر به پذیرفتن شما‏‎ ‎‏نیستند.‏‎[12]‎

آمریکا در تدارک حملۀ نظامی به ایران. 

‏از طرف دیگر تمام هم و غم کاخ‌ سفید‏‎ ‎‏آزادی گروگانهاست. تمهیدات کاخ سفید‏‎ ‎‏برای امتناع انقلاب اسلامی بی‌اثر بوده است‏‎ ‎‏بدین جهت کاخ سفید در صدد تهیه نقشه‏‎ ‎‏برای حمله نظامی به انقلاب است. جردن‏‎ ‎‏می‌نویسد: ‏

‏«ونس افزود که به اعتقاد او آیت‌الله خمینی‏‎ ‎‏می‌خواهد ما را وسوسه کند دست به کار‏‎ ‎‏حادی بزنیم تا افکار عمومی دنیا را  علیه ما‏‎ ‎‏تحریک نماید... همانطور که انتظار می‌رفت‏‎ ‎‏برژینسکی به مقابله برخاست و گفت: ممکن‏‎ ‎‏است یکی از هدفهای آنها تحریک و وسوسه‏‎ ‎‏ما باشد، ولی آنها کشور ما و رئیس جمهوری‏‎ ‎‏ما را هم به بدترین وجهی مورد اهانت و‏‎ ‎‏تحقیر قرار می‌دهند...؛ آیا می‌توانید مجسم‏‎ ‎‏کنید که هم‌اکنون در دنیا دربارۀ ما چگونه‏‎ ‎‏قضاوت می‌شود و این عجز و ناتوانی ما چه‏‎ ‎


‏عواقب خطرناکی به بار خواهد آورد.‏‎[13]‎‎ ‎‏جلسه در فضای غمزده و شومی تشکیل شد.‏‎ ‎‏ماندیل (معاون رئیس جمهور) ونس (وزیر‏‎ ‎‏امور خارجه)، برژینسکی (مشاور امنیت‏‎ ‎‏ملی)، براون وزیر دفاع، ترنر (رئیس سیا)،‏‎ ‎‏پاول (سخنگوی مطبوعاتی کارتر) و خود من‏‎ ‎‏با چهره‌های گرفته و عبوس به دور میز‏‎ ‎‏نشستیم. ماندیل که در صدر میز نشسته بود‏‎ ‎‏خواست مضمون سخنان (امام) خمینی و‏‎ ‎‏نظر خود را بیان کند.‏‎[14]‎‏ ‏

توفندگی مواضع امام خمینی و خشم کاخ‎ ‎سفید

‏برژینسکی که بشدت از لحن توهین‌آمیز‏‎ ‎‏سخنان آیت‌الله خمینی نسبت به رئیس‏‎ ‎‏جمهوری امریکا خشمگین بود، بعضی از‏‎ ‎‏جملات آن را با صدای بلند برای ما‏‎ ‎‏می‌خواند: «چرا ما باید بترسیم... کارتر بر‏‎ ‎‏طبل تهی می‌کوبد... او عرضۀ هیچ ‌کاری را‏‎ ‎‏ندارد... امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند‏‎ ‎‏بکند.‏‎[15]‎‏» ‏

‏از مواضع مقامات امریکا در برابر‏‎ ‎‏اظهارات کوبنده و تحقیرآمیز حضرت امام‏‎ ‎‏چنین برمی‌آید که از یک طرف غرور ابرقدرتی‏‎ ‎‏آنها صدمه دیده و شکسته شده بود و‏‎ ‎‏می‌خواستند بگونه‌ای جبران کنند و از طرف‏‎ ‎‏دیگر خوف و وحشت سراسر وجود آنها را‏‎ ‎‏گرفته بود و قدرت تصمیم‌گیری را از آنها‏‎ ‎‏سلب کرده بود. ‏


سرانجام شاه از امریکا اخراج شد.

‏وقتی شاه اظهارات کاتلر مشاور حقوقی‏‎ ‎‏کاخ ‌سفید، را شنید که حتی اتریش و سویس‏‎ ‎‏هم حاضر نشدند او را بپذیرند، شاه با صدای‏‎ ‎‏خفه و غمناکی گفت: باید بگویم که این‏‎ ‎‏جریان مرا غافلگیر و ناامید کرده است. مثل‏‎ ‎‏اینکه هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر‏‎ ‎‏به پذیرفتن من نیست.‏‎[16]‎

فقط پاناما حاضر شد

‏دیگر برای شاه پناهگاهی نمانده بود. لذا‏‎ ‎‏موقعی که عمر توریخوس، رئیس جمهوری‏‎ ‎‏پاناما از شاه دعوت کرد که به پاناما سفر کند.‏‎ ‎‏شاه چند بار با خوشحالی این جمله را تکرار‏‎ ‎‏کرد که «بالاخره دریافت کردم» و سرانجام‏‎ ‎‏شاه با ذلت و زبونی و خفت فراوان و به رغم‏‎ ‎‏سی و هفت سال خدمت به کاخ‌ سفید از‏‎ ‎‏امریکا اخراج شد. ‏

‏«فاعتبروا یا اولی الابصار»‏

بی‌نتیجه بودن اخراج شاه 

‏اما هیچکدام از پیش‌بینیهای ما درست از‏‎ ‎‏آب درنیامد، نه فقط روز بعد از خروج شاه از‏‎ ‎‏امریکا بلکه هفته‌ها بعد هم هیچ تغییر و‏‎ ‎‏تحول امیدبخشی در کار گروگانها رخ نداد.‏‎ ‎‏حکومت ایران پرواز شاه جنایتکار را از‏‎ ‎‏امریکا محکوم کرد و پاناما را تهدید به‏‎ ‎‏عملیات انتقامجویانه نمود. ‏

‏مراسم کریسمس در محیط غم‌انگیزی در‏‎ ‎


‏کاخ سفید برگزار شد. رئیس جمهوری دستور‏‎ ‎‏داد چراغهای درخت کریسمس کاخ را به‏‎ ‎‏علامت همدردی با خانواده‌های گروگانها‏‎ ‎‏روشن نکنند. کارتر برای اولین بار تعطیلات‏‎ ‎‏کریسمس را دور از خانواده خود به سر برد و‏‎ ‎‏بر خلاف معمول هر ساله به زادگاه خود در‏‎ ‎‏جورجیا نرفت.‏‎[17]‎‏ ‏

مشکل جدید برای کارتر

‏مشغول مطالعۀ روزنامه واشنگتن ‌پست‏‎ ‎‏بودم که تلفن زنگ زد. وقتی گوشی را برداشتم‏‎ ‎‏صدای کارتر بود که از کمپ دیوید تلفن‏‎ ‎‏می‌کرد و با ناراحتی و عصبانیت می‌گفت:‏‎ ‎‏«هام» باز چه خبر شده است؟ از جای خود‏‎ ‎‏پریدم و گفتم: آقای رئیس جمهور عذر‏‎ ‎‏می‌خواهم، نمی‌دانم راجع به چه صحبت‏‎ ‎‏می‌کنید؟ کارتر گفت: ونس (وزیر امور‏‎ ‎‏خارجه) همین الان به من تلفن کرده و‏‎ ‎‏می‌گوید: (امام) خمینی گفته است: تصمیم‏‎ ‎‏دربارۀ گروگانها به مجلس ایران که هنوز‏‎ ‎‏تشکیل نشده، محول خواهد شد. ‏

‏از شنیدن این خبر شوکه شدم و گفتم «نه»‏‎ ‎‏خدای من، نه، این خبر خیلی وحشتناک‏‎ ‎‏است. من نمی‌دانم چه بگویم.‏‎[18]‎‏ ‏

نظریه نیکسون برای شکست انقلاب‎ ‎اسلامی

‏ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری همه فن‏‎ ‎‏حریف اسبق امریکا قبل از به پیروزی رسیدن‏‎ ‎


‏انقلاب اسلامی اعتقاد داشت، که دشمن‏‎ ‎‏اصلی امریکا اتحاد شوروی است‏‎[19]‎‏؛ ولی‏‎ ‎‏پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بحران‏‎ ‎‏گروگانها و سایر مسائل پس از آن همین‏‎ ‎‏آقای نیکسون بدون توجه به اظهاراتش در‏‎ ‎‏کتاب قطور «جنگ حقیقی» با صراحت در‏‎ ‎‏کتاب «پیروزی بدون جنگ» اعلام می‌دارد:‏‎ ‎‏برای شکست انقلاب اسلامی امریکا و‏‎ ‎‏شوروی باید با هم متحد شوند.‏‎[20]‎‏ ‏

شخصیت کارتر

‏حال که سخن بدین‌جا رسید بد نیست‏‎ ‎‏شمه‌ای هم دربارۀ شخصیت کارتر بنویسیم:‏‎ ‎‏کارتر یکی از رؤسای جمهوری برجستۀ‏‎ ‎‏امریکاست. تنها بدشانسی کارتر در این بود‏‎ ‎‏که زمامداریش با انقلاب عظیم و توفندۀ‏‎ ‎‏اسلامی به رهبری شخصیت با صلابتی چون‏‎ ‎‏امام خمینی، رضوان‌الله تعالی علیه مقارن بود‏‎ ‎‏و اگر همین موضوع نبود، علاوه بر اینکه در‏‎ ‎‏دوره دوم ریاست جمهوری با رأی چشمگیری‏‎ ‎‏بر رقیبش پیشی می‌گرفت حتی وی به عنوان‏‎ ‎‏یکی از رؤسای جمهوری نیرومند امریکا‏‎ ‎‏معروفیت می‌یافت. ولی اشغال لانۀ‏‎ ‎‏جاسوسی از وی یک رئیس جمهوری‏‎ ‎‏بی‌کفایت و بلااراده ساخت. ‏

اما کارنامۀ کارتر: 

‏1ـ او برای حفظ شاه و بقای سلطنت‏‎ ‎‏دست به هر جنایتی زد و دستور قتل‌عامهای‏‎ ‎


‏گسترده را صادر کرد و وقتی توفان کوبندۀ‏‎ ‎‏انقلاب را مشاهده کرد، تلاش نمود که منافع‏‎ ‎‏امریکا را با حمایت از بختیار حفظ کند و در‏‎ ‎‏این مورد از انجام هیچ جنایتی خودداری‏‎ ‎‏نکرد. ‏

‏2ـ او که بعد از ماجرای زشت واترگیت به‏‎ ‎‏کاخ سفید راه یافته بود، توانست تا حدی‏‎ ‎‏اعتباری به کاخ سفید بدهد. ‏

‏3ـ دقیقاً پس از جرالدفورد که شکست در‏‎ ‎‏جنگ ویتنام را پذیرفته بود و ننگ بزرگی برای‏‎ ‎‏امریکا به بار آورده بود، رئیس جمهور شده و‏‎ ‎‏موفق شد غرور شکسته شدۀ امریکا را ترمیم‏‎ ‎‏کند. ‏

‏4ـ کارتر همچنین توانست به اقتصاد بیمار‏‎ ‎‏امریکا سرو سامان بدهد. ‏

‏5ـ با شعار حقوق بشر و فضای باز‏‎ ‎‏سیاسی، تا حد قابل ملاحظه‌ای از‏‎ ‎‏خودسریهای بسیاری از دیکتاتورهای هوادار‏‎ ‎‏امریکا کاست (ناگفته نماند که همین ژست‏‎ ‎‏نیز دقیقاً در راستای حفظ منافع امریکا بود.) ‏

‏6ـ و از همه مهمتر و برجسته‌تر و یا‏‎ ‎‏برجسته‌ترین کار وی تحمیل معاهدۀ کمپ‏‎ ‎‏دیوید به مصر بود. کارتر مصر را که رقیب‏‎ ‎‏قدرتمند و ترسناکی برای اسرائیل بود، از دور‏‎ ‎‏خارج کرد، در کمپ دیوید دست سادات را‏‎ ‎‏به عنوان تسلیم‏‎[21]‎‏ در دست بگین آدمکش‏‎ ‎‏گذاشت، و پرچم رژیم اشغالگر قدس را در‏‎ ‎‏قاهره به اهتزاز در آورد، غرور اعراب را‏‎ ‎‏شکست و رژیم صهیونیستی را به انواع‏‎ ‎


‏سلاحهای پیشرفته و پیچیده مجهز ساخت.‏

‏اینها گوشه‌هایی از آثار کارتر بود، تا این‏‎ ‎‏سوء‌تفاهم به وجود نیاید که کارتر یک‏‎ ‎‏شخصیت معمولی و یا ضعیف بود.‏‎ ‎‏همانگونه که گفتیم عظمت انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏نگذاشت که کارتر نفس راحتی بکشد و از‏‎ ‎‏توانمندی خود استفاده کند. بحران اشغال‏‎ ‎‏لانه جاسوسی تیر خلاصی بر مغز کارتر و‏‎ ‎‏همکارانش بود. ‏

  • پی نوشتها:. سورۀ حشر، آیه 2.
  • . قرارداد سالت یک، درماه می بین نیکسون و برژنف در مسکو به امضا رسید.
  • . قرارداد سالت دو، در 18 ژوئن 1979 بین کارتر و برژنف امضا شد.
  • . کتاب «جنگ ویتنام» و کتاب «یک ویت کنگ یک میلیون دلار».
  •  سوسیال امپریالیزم
  • . ر.ک:صحیفه امام
  • . کتاب «بحران» اثر هامیلتون جوردن ص 19 و 20
  • . همان مأخذ، ص 44
  • . اسناد لانه جاسوسی از شماره 1 تا 10
  • . بحران  /  ص 70
  • . لوید کاتلر مشاور حقوقی کارتر
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . بحران  /  هامیلتون جردن
  • . جنگ حقیقی، نوشته ریچارد نیکسون
  • . مأخذ /  ص 75 و 134
  • . پاییز خشم، نوشتۀ حنین هیکل