مجله کودک 494 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 494 صفحه 13

یک خاطره از همان زمان تست دادن بگویم. از ما خواستند بخندیم، خندیدیم. گفتند گریه کنید، خندیدیم، هر حالتی که به ما میگفتند تا انجام دهیم ما میخندیدیم و این کار ما تبدیل به یک بازی شده بود، اما با این حال بعد از مدت کوتاهی من بازیگر نقش اول نمایش شده بودم. Õ یک خاطره دیگر. کارگردان آن نمایش کمی بد اخلاق بود. بازیگر نقش چکاوک هم مقداری در بازی ضعیف بود، به خاطر اینکه کارگردان او را دعوا نکند داشتم سعی میکردم او را راهنمایی کنم، داشتم به او میگفتم اینجوری بگو و آنجوری نگو که کارگردان سر رسید. گفت: بهبه، کارگردانی هم که میکنی. کارگردانی کن ببینم، و من هم به کارم ادامه دادم. Õ یک خاطره دیگر. خاطره که زیاد دارم، خاطرههای خیلی خوب، خاطرههایی پر از حس و حالهای قشنگ، ایستادن در پشت سن در تاریکی مطلق، نوبت به ما رسیدن و رفتن روی صحنه، نوری که ما را روشن میکرد، احساس اینکه تعداد بسیاری از مردم دارند بازیات را نگاه میکنند، دستزدنها و... Õ همه خاطراتتان خوبند؟ موارد خیلی کمی هم بوده که کارم به تنبیه شدن کشیده، مثلاً یک بار در صحنهای از نمایش قرار بود در دام یک صیاد بیفتم، همین که با بازیگران دیگر در یک تور گرفتار شدیم خندهام گرفت. همان خنده باعث تنبیه شدن من شد. ایستادن روی لبه یک پنجره، بالا گرفتن هر دو دست و بالا نگاه داشتن یک پا. Õ بیاییم به سالها پس از آن دوران، به دوران بزرگسالی شما. بعد از گرفتن دیپلم و قبل از کنکور در کلاسهای زیادی شرکت کردم، کلاسهای ادبیات نمایشی، نمایشنامهنویسی، تاریخ تئاتر طوطی طوطی پرندهای است که معمولاً سبز رنگ است و گونههایی از آن توانایی تقلید صدای آدمی را دارا هستند. معمولاً طوطی در نواحی گرم و مرطوب آفریقا و هند زندگی میکند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 494صفحه 13