مجله کودک 494 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 494 صفحه 17

و عصرمان را خواندیم و به طرف شهرمان راه افتادیم. پس روزهی ما درست و کامل است. اما اگر پیش از ظهر، یعنی در وقت صبح حرکت میکردیم، روزهی ما درست نبود و باید آن را افطار میکردیم. این یکی از شرطهای روزهی مسافر است. فهمیدی دخترم؟» مرضیه فکری کرد و گفت: «بله بابا، فهمیدم!» و دوباره مشغول فکر کردن شد و یکهو پرسید: «خُب حالا اگر تا وقت افطار به خانه نرسیدیم چی؟ باز هم روزهمان درسته؟» پدر لبخندی زد و گفت: «البته روزهی ما درسته دخترم! حتی اگر نصفه شب به شهرمان برسیم! ما میتوانیم همین جا توی قطار افطار کنیم.» مرضیه با تعجب گفت: «توی قطار؟!... چه جالب!» و خندهاش گرفت. پدر هم خندید و مادر چشمهایش را باز کرد. مرضیه آهسته تکرار کرد: «افطار، توی قطار! چه بامزه!» و چشمش به پنجره افتاد. پشت شیشه، خورشید، مثل یک توپ سرخ خیلی بزرگ، داشت آرام آرام پشت کوه میخزید تا قایم شود. مرضیه، پلک چشمهایش را روی هم گذاشت و از بس خسته بود، زود خواب چشمهایش را پُر کرد. اما تازه چشمش گرم خواب شده بود، که با صدایی بیدار شد. یک نفر توی راهروی قطار بلند داد میزد: «چای، کیک، خُرما، غذای طوطی معمولاً مواد گیاهی مانند دانه، تخم گیاهان و غنچهها است. عده کمی از طوطیها، حشرات و موشهای صحرایی را هم میخورند. بیشتر طوطیها تخمهای سفید رنگ میگذارند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 494صفحه 17