مجله کودک 494 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 494 صفحه 18

افطاری!... چای، کیک، خرما، افطاری!» مرضیه، تا چشم باز کرد، دست پدر با سینی افطاری به طرفش دراز شد. روی سینی، چند لیوان چای، یک کاسهی کوچک پر از خرما و چند بسته کیک و کلوچه بود. پدر لبخندی زد و گفت: «روزهات قبول باشه دخترم! بیا افطار کن!» مرضیه با تعجب به پدر و مادرش نگاه کرد و گفت: «مگه وقت افطار شده؟» صدای اذان، از رادیوی کوچک یکی از مسافرهای کوپهی بغل، جواب مرضیه را داد. با خوشحالی فریاد زد: «جانمیجان! روزهام افطار شد! افطار توی قطار!» و خندید. پدر و مادر هم خندیدند و هر سه لیوانهای چای را از روی سینی برداشتند. پدر، دُعای کوتاه افطار را خواند و آن وقت، همه با هم افطار کردند. پشت شیشهی پنجره، شب چادر سیاهش را روی تن دشت پهن میکرد و از دور چراغهای روشن شهر نزدیک میشد. پایان بیشتر طوطیها در حفرههای درختان و لابلای صخرهها لانهسازی میکنند. طوطیها از باهوشترین پرندگان به حساب میآیند. قدرت تقلید صدای انسان در طوطی بسیار زیاد است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 494صفحه 18