حشمت الله رنجبر
جستجو
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : رنجبر، حشمت الله

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1390

زبان اثر : فارسی

جستجو

‏بحث داغ امروز تیم پزشکی مربوط به حادثۀ شب گذشته می باشد.‏‎ ‎‏نیمه های شب، پرستاران در اتاق کنترل متوجه قطع ارتباط ضربان‏‎ ‎‏قلب امام با دستگاه می شوند. بلافاصله به آقای دکتر پورمقدس،‏‎ ‎‏پزشک کشیک، اطلاع داده می شود. ایشان هم به همراه یکی از‏‎ ‎‏پرستاران به سرعت خود را به طبقه اول می رسانند، هرجا که‏‎ ‎‏سرمی زنند، اثری از امام نمی یابند، حتی داخل دستشویی و‏‎ ‎‏آشپزخانه را هم می گردند؛ اما از امام خبری نیست. دفتر را در جریان‏‎ ‎‏قرار می دهند. حاج عیسی، خادم امام، هم به کمک می آید و سری‏‎ ‎‏هم به بیرون ساختمان می زنند؛ اما باز خبری نیست. دوباره که به‏‎ ‎‏داخل برمی گردند، همه با کمال تعجب و حیرت مشاهده می کنند امام‏‎ ‎‏در اتاق نشیمن نشسته اند.‏‎[1]‎

‎ ‎

کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 20

  • دکتر پورمقدس در خاطرات خویش به این موضوع چنین اشاره می کند:     یک شب حوالی ساعت سه ـ چهار بعد از نیمه شب بود که باطری تمام شد. شب جمعه بود. و ما دیگر منحنی الکتروکاردیوگرام ایشان را روی تصویر مانیتور نداشتیم. به سرعت رفتیم. هرچه گفتیم: یا الله ، از طرف امام بسم الله نشنیدیم. خیلی نگران شدیم و علی رغم اینکه از طرف امام بسم الله نشنیدیم، وارد اتاقشان شدیم؛ ولی با کمال تعجّب دیدیم آن شب روی تختشان نیستند. بلافاصله خارج شدیم و به یکی از کارکنان بیت عرض کردیم که جریان اینطوری است. شما لطفاً دو ـ سه اتاق دیگر را بگردید، ببینید حضرت امام کجا تشریف دارند! البته جای بزرگی نبود؛ ولی من خودم تمایل نداشتم شخصاً به همه قسمتها بروم. آن فرد که الان هم در بیت هست، می تواند شاهد بر ادعای بنده باشد. ایشان با دقت همه جا را دید و آمد گفت: نه، حضرت امام در این محل نیستند. فکر کردیم در اندرونی هستند. رفتیم فرد مسئول اندرونی را هم پیدا کردیم و گفتیم جریان از این قرار است. خانم هم فرمودند که: نه، در اندرون هم تشریف ندارند. باز من از آن خانم خواهش کردم که ایشان هم بیایند و مقر را دقیقاً یک بار دیگر بررسی کند. ایشان هم رفت و آمد گفت که حضرت امام تشریف ندارند. تا اینجا هم بندۀ حقیر و هم آن فرد، هم آن خانم، سه نفری رفته بودیم و محل را دیده بودیم و دیدیم که حضرت امام روی تختشان نیستند. بسیار مضطرب شدیم. من عرض کردم حاج احمد آقا را بیدار بکنید و مسأله را با ایشان در میان بگذارید؛ گفت: او تشریف ندارد. مضطرب شدیم که حضرت امام کجا می توانند باشند! حاج احمد آقا هم چون شب جمعه بود به قم تشریف برده بود. تقریباً یک ربع، بیست دقیقه از ماجرا گذشته بود که من باز خواهش کردم از حاج عیسی که یک بررسی مجددی بکند. که ایشان برگشت و با خوشحالی گفت: حضرت امام روی تختشان نشسته اند. بلافاصله من وارد شدم، دیدم حضرت امام بسیار متبسم و شاد هستند. بسیار خوشحال شدم. البته از امام سؤالی نکردیم که کجا بوده اند؛ چون فکر کردم شاید جریانهایی بوده است که من نمی توانم تفسیر کنم که چرا ما بعد از چهار بار بازدید نتوانستیم ایشان را پیدا کنیم. به هرحال، با آن معادله های خودمان در مغزمان بررسی کردیم که شاید امام در حالتی بودند که در آن حالت نباید با ایشان ملاقات می کردیم. دست مبارک ایشان را بوسیدیم و باطریها را عوض کردیم و از مقر ایشان خارج شدیم. این سؤالی است که در ذهن ما هست که: حضرت امام در آن شب کجا بودند؛ و البته: آن را که خبر شد، خبری باز نیامد... خانم طباطبایی هم در این رابطه نقل می کرد که بعدها در این مورد از حضرت امام سؤال کردم، ایشان خندیدند و چیزی نگفتند و من هم دیگر به خودم اجازه سؤال ندادم.  فصل صبر؛ ص 212ـ213