فصل نهم : خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمد رضا ناصری
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) ( گرد آورنده )

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

فصل نهم : خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمد رضا ناصری

فصل نهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

خاطرات

‏ ‏

حجت الاسلام والمسلمین

‏ ‏

محمدرضا ناصری



naseri4‏اینجانب محمدرضا ناصری، امام جمعه شهرکرد هستم. در سال 1324 در یزد به دنیا‏‎ ‎‏آمدم. پدرم داماد مرحوم شیخ غلامرضا فقیه خراسانی از علمای بزرگ و زاهد است که ‏‎ ‎‏ایشان از شاگردان سید محمدکاظم یزدی و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و میرزای ‏‎ ‎‏شیرازی بود. پس از تحصیل از نجف به یزد بازگشت. پدربزرگ من با سیاست‌های ‏‎ ‎‏رضاخان در امور مذهبی مخالفت می‌کرد و مقید بود اقامه نماز در مسجد صورت بگیرد ‏‎ ‎‏حتی زمانی که عمامه گذاشتن نیاز به جواز داشت ایشان عرقچین بر سر می‌گذاشت و ‏‎ ‎‏به مسجد می‌رفت و عقیده داشت که حکومت رضاخانی می‌خواهد مسجد و نماز و ‏‎ ‎‏منبر تعطیل شود و ما باید در برابر آن مقاومت کنیم. ایشان از طلاب حمایت می‌کرد و ‏‎ ‎‏به طلبه‌های فاضل شهریه خوبی می‌پرداخت و همین توجه و حمایت مالی باعث شد تا‏‎ ‎‏بسیاری رو به طلبگی بیاورند.‏

‏من در کودکی مادرم را از دست دادم و با پدرم در تهران زندگی می‏‏‌‏‏کردم. با‏‎ ‎‏اصرار جدم و حمایت پدرم در مدرسه مروی شروع به تحصیل کردم و چند سالی ـ تا‏‎ ‎‏دوره سطح ـ تحصیل و تدریس کردم و قوانین و لمعه را در تهران خواندم و در همین ‏‎ ‎‏مدرسه در سال 1343 در حضور آیت‏‏‌‏‏الله العظمی سید احمد خوانساری عمامه ‏‎ ‎‏بر سر گذاشتم. بعدها در قم نزد حضرت آقایان ضیا آبادی و ‏‎]‎‏محمد‏‎[‎‏ فاضل لنکرانی و ‏‎ ‎‎]‎‏سید محمدباقر‏‎[‎‏ سلطانی و آیت‏‏‌‏‏الله ستوده ادامه قوانین و سطح و کفایه و مکاسب را تا‏‎ ‎

‏سه سال بعد خواندم. با تبعید حضرت امام به ترکیه و سپس عراق، از نظر علمی خلئی ‏‎ ‎‏در حوزه علمیه قم آشکار شد و طلبه‏‏‌‏‏های ایشان از غنای دروس اساتید دیگر رضایت ‏‎ ‎‏نداشتند و بسیاری ـ از جمله خودم ـ برای فراگیری علوم امام خمینی به نجف رفتند.‏

‏پس از ارتحال حضرت آیت‏‏‌‏‏الله العظمی بروجردی در 10 فروردین 1340، بحث ‏‎ ‎‏مرجعیت پیش آمد و ما از این تاریخ با امام خمینی آشنا شدیم و برای تقلید از ایشان ‏‎ ‎‏تبعیت کردیم. نخستین دلیل توجه من به ایشان نظر مثبت آیت‏‏‌‏‏الله کاشانی به ایشان بود. روزی قبل از ارتحال آیت‏‏‌‏‏الله بروجردی و مساله مرجعیت، آیت‏‏‌‏‏الله کاشانی ـ که دوران ‏‎ ‎‏اواخر عمرشان در بیمارستان بستری بود ـ در هنگام عیادت گفت که من به تنها کسی ‏‎ ‎‏که امیدوارم حاج آقا روح‏‏‌‏‏الله است. با تفحص و تحقیق بیشتری که انجام دادم متوجه ‏‎ ‎‏شدم منظور ایشان همان امام خمینی است.‏