عقیقه

عقیقه از دیدگاه امام خمینی (س)

حکم تکلیفی

از مستحبات اکید، عقیقه برای پسر و دختر است؛ و مستحب هست که برای پسر، حیوان نر و برای دختر حیوان ماده عقیقه شود؛ و در روز هفتم باشد، و اگر از روز هفتم تأخیر افتاد چه از روی عذر و چه بدون عذر، ساقط نمی شود. بلکه اگر برای کسی تا وقتی که بالغ می شود عقیقه نشده باشد، خود او عقیقه کند؛ و حتی اگر خود شخص تا وقتی زنده است برای خودش عقیقه نکرده باشد، مستحب است بعد از مرگ او برایش عقیقه شود. (۱)

و به این معنی است که گوسفند یا گاو و یا شتری را در روز های اوّل تولّد نوزاد، و بهتر در روز هفتم، برای وی ذبح کنند و گوشت آن را پخته، در بین مؤمنان تقسیم نمایند.

البته مخیرند آن به صورت خام یا پخته تقسیم کنند و یا این که آن را پخته و تعدادی از مؤمنان را دعوت کنند که کمتر از ده نفر نباشند و اگر بیشتر از آن باشند افضل است. مؤمنین از آن تناول کرده و برای بچه دعا می کنند. و عیبی ندارد که به طور متعارف طبخ شود. البته گفته شده افضل پختن با آب و نمک است که افضل بودن آن معلوم نیست. (۲)

شرایط

عقیقه برای نوزاد پسر و دختر هر دو سفارش شده است و در این حکم هر دو مساویند، برای نوزاد دختر حیوان ماده و برای نوزاد پسر حیوان نر عقیقه شود. (۳)

مستحب است پا و ران عقیقه را به قابله اختصاص دهند. (۴) و افضل آن است که یک چهارم عقیقه به قابله اختصاص داده شود. و اگر جمع بین یک چهارم و ران و پا شود بعید نیست که به هر دو استحباب عمل شده باشد. یعنی یک چهارم حیوان که ران و پا جزء آن است به قابله داده شود. و اگر قابله نباشد به مادر کودک داده می شود تا آن را صدقه دهد. (۵)

مستحب است گوشت عقیقه را پخته و طعامی تهیّه گردد و دست کم ده تن از مؤمنان دعوت شوند و از آن بخورند. چنان که مستحب است دعوت شدگان پس از صرف غذا برای نوزاد دعا کنند. (۶)

صدقه دادن بهای عقیقه کفایت از عقیقه نمی کند، (۷)

شرایط حیوان عقیقه

عقیقه باید گوسفند یا گاو و یا شتر باشد. و گوسفند خواه میش باشد یا بز (۸)

گفته شده است که مستحب است در آن جمع باشد شرایط قربانی از قبیل سالم بودن از عیب، و سن آن در شتر از پنج سال کامل کمتر نباشد و در گاو از دو سال کمتر و در گوسفند از شش ماه کامل و در بز از هفت ماه کمتر نباشد؛ و این خالی از اشکال نیست کما این که تعیین سن آن ها به نحوی که گفته شده است، بعض آن خالی از اشکال نیست. و البته که امر سهل است. (۹)

(۱) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۲) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۵، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۱۰

(۳) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۴) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۵) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۶) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۵، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۱۰

(۷) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۸) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

(۹) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة ج ۲، ص:۳۳۴، کتاب النکاح، القول فی أحکام الولادة و ما یلحق بها، مسألة ۹

. انتهای پیام /*