در این نوشتار سعی بر این است که به اهم وقایع و رخدادهای حیات پربرکت حضرت امام خمینی (س) اشاره گردد. ضمنا در ادامه مناسبتهای ملی و مذهبی روز را در سیره و اندیشه امام جستجو می کنیم.
اشغال سفارت امریکا در تهران با بسیاری از عناصر و گروههای سیاسی فعال و مردم روبه رو گشت. همچنین به دنبال اعلام خبر اشغال، امام خمینی، فرزند خود حاج احمد خمینی را جهت اطلاع از اهداف و دیدگاههای دانشجویان به سفارت اعزام کرد و وی بعد از گفتگو با دانشجویان و بررسی وضعیت داخلی سفارت در شامگاه دهم آبان به قم بازگشت تا رهبر انقلاب را از جزییات وقایع آگاه کند. در آن شرایط همه نگاهها به سوی قم دوخته شده بود تا با آشکار شدن موضع امام در قبال اشغال سفارت امریکا و ماجرای گروگانگیری، آیندۀ این بحران رقم زده شود. امام خمینی در نخستین سخنرانی که به فاصله یک روز از اشغال سفارت ایراد کردند ضمن تأیید اقدام دانشجویان مسلمان، امریکا را شیطان بزرگ نامیدند که با کمک او شیاطین کوچکتر در کشور در حال توطئه می باشند و به سفارت امریکا آنگونه که در اطلاعیه های دانشجویان تسخیرکننده آمده بود، لقب لانۀ جاسوسی دادند. امام طی سخنان مبسوطی اظهار داشت: آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند ـ آنطور که اطلاع دادند ـ مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند
بعد از هماهنگی هستۀ سه نفره دانشجویان با موسوی خوئینی، دانشجویان دیگری نیز جهت همکاری دعوت شدند و هسته اصلی برنامه ریزی و طراحی عملیات شکل گرفت واز اوایل آبان ماه ۵۸ به طور مدام و مستمر جلسات برنامه ریزی و طراحی جزئیات عملیات تشکیل شد. به گفتۀ یکی از دانشجویان، با توجه به حساسیت موضوع، سعی می کردیم جلسات به طور کاملاً سرّی و در جاهای مختلف تشکیل شود چون اگر طرح ما لو می رفت از دوطرف تهدید می شدیم. یکی اینکه اگر گروههایی مثل منافقین یا چریکهایی فدایی از طرح، با خبر می شدند با توجه به انسجام و سازماندهی ای که داشتند زودتر از ما به اقدام مشابهی دست می زدند و ابتکار عمل را در دست می گرفتند. در طرف دیگر هم دولت موقت بود که با توجه به حساسیتی که در رابطه با امریکا داشت و اینکه به لحاظ قانونی هم مسئول امنیت سفارتخانه های خارجی بود اگر متوجه می شد بشدت برخورد می کرد، به همین دلیل تلاش می کردیم که جلسات به شکل کاملاً مخفیانه ای تشکیل شود.[۱] به گفتۀ وی در جلسۀ اول روی انگیزۀ کار بحث مفصلی شد و بعد طرح اولیه ای مطرح شد که بر اساس آن قرار شد که ابتدا جمعی از دانشجویان داخل سفارت امریکا شوند و کارکنان سفارت را به گروگان بگیرند و حدود ۴۸ تا ۷۲ ساعت در آنجا بمانند و بعد از آنکه صدای اعتراضشان به همه جا رسید، گروگانها را آزاد و سفارت را ترک کنند. در این جلسه همچنین پیش بینی شد که حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰
پیشنهاد اشغال سفارت امریکا توسط یکی از دانشجویان مطرح شد. بعدها ابراهیم اصغرزاده خود را طراح این فکر معرفی کرد. در این جلسه برخی از اعضا با این پیشنهاد مخالف ودند به علاوه دانشجویان مایل بودند که نظر امام را نیز در این مورد جویا شوند به این دلیل سه نفر از موافقین اصلی طرح تصمیم گرفتند که موضوع را به حجت الاسلام موسوی خوئینی (یکی از اعضای شورای رابطین دانشجویان با امام خمینی) در میان بگذارند. میردامادی در این مورد می گوید: از ابتدا و قبل از اقدام در صدد بودیم که در صورت امکان نظر امام را دریابیم راهی که به ذهنمان رسید این بود که مشورتی با آقای موسوی خوئینی ها داشته باشیم و اینطور هم بود که قبل از اشغال لانه بجز دانشجویان تقریباً تنها کسی که از قضیه مطلع بود آقای موسوی خوئینی بودند. با ایشان مفصلاً مشورت کردیم و تحلیل خودمان را گفتیم که مرکز توطئه علیه انقلاب را سفارت امریکا می بینیم و تصمیم به چنین کاری گرفته ایم و می خواهیم نظر امام را هم بدانیم تحلیلها را ایشان قبول داشتند اما دراین مورد که نظر امام را جویا شویم موافق نبودند. ایشان می گفتند ما از مجموعه نظرات امام اینطور درک می کنیم که امام قاعدتاً مخالفتی نباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤال شود احتمالاً به دلیل محذوراتی شاید نتوانند اعلام موافقت کنند و احتیاج به سؤال نیست. البته سه روز قبل از ۱۳ آبان به مناسبت کشتار دانش آم
زمینه موضوع به این صورت بود که در اولین سال و در روزها و ماههای آغاز پیروزی انقلاب که حکومت طاغوت فروریخته بود اما هنوز حاکمیت انقلاب فاقد تشکیلات مقتدر و توان لازم برای ادارۀ کشور بود، از یکسو استانهای مرزی کشور دستخوش حرکتهای جدایی طلبانه شدند و از سوی دیگر، در سایر استانها گروههای ریز و درشت ضد انقلاب دست به آشوب و فتنه زدند. اعتصاب، تحصن، درگیری و اغتشاش در ادارات وکارخانه ها و دیگر جاها، امری عادی و روزانه شده بود. شواهد و قراینی در دست داشتیم که این وضع طبیعی نیست. این احساس در بین دانشجویان وجود داشت که این کارها باید از جایی هدایت شود و این تصور به طور جدی در بین دوستان وجود داشت که این کارها به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم به وسیلۀ امریکا هدایت می شود. به این دلیل بود که بحث اشغال سفارت امریکا پیش آمد به عنوان مرکزی که اگر اشغال شود، کل توطئه ها از بین خود خواهد رفت و همینطور هم شد. به طوری که وقتی سفارت اشغال شد، تمام اینگونه برنامه ها تعطیل شد و شور و شوقی گسترده در مملکت به وجود آمد که همه چیز را تحت الشعاع قرار داد. از سوی دیگر، پذیرفتن شاه از جانب امریکا به معنای متمرکز کردن برنامه ها علیه انقلاب اسلامی ایران حول محور شاه تلقی می شد. این تحلیل به این جهت بیشتر تقویت می شد که قبل از آن در یک مورد برنامه ریزی برای کودتا شده بود و در آن برنامه هم، کدهایی که به نظامیان برای ا
در منشور برادری چند مطلب مهم وجود دارد، مطلب اول این هست که بالاخره در جامعه یک اختلافات گفتاری وجود دارد و این اختلاف گفتار هرچند که به نظر امام طبیعی است، باعث برخی سردرگمی ها و حیرت ها هم شده است و این خود بخشی از مسئله است که باید توضیح داده بشود. نکته دوم، آن طور که من از متن یادم هست برداشتی که آقای انصاری از اوضاع دارد امام آن برداشت را ندارد، در واقع امام می فرماید اصلاً باید اختلاف باشد، دلیلش هم برمی گشت به دو چیز، یکی ماهیت اجتهاد شیعه، که از قدیم الایام اجتهاد تکیه بر استنباط دارد، به خصوص در حوزه هایی که حوزه های فقاهتی هستند، نقد در آن جا حضور روشن و چشم گیری ندارد، مثلاً فرض بفرمایید، حرمت ربا، که این روشن هست. اما درباره بسیاری از مسائل در امور عمومی، مفهوم یا مبنای اجتهاد نشان می دهد که باید اختلافات را پذیرفت. دلیل دیگری که امام آنجا ارائه می کنند، این هست که ماهیت امر سیاسی، هم اختلاف برانگیز است، یعنی از جمله موضوعاتی که به لحاظ موضوعی و شناخت موضوع، هر چقدر که گفتگو صورت بگیرد، سرانجام نمی توانیم انتظار داشته باشیم که به یک نقطه نظر واحدی برسیم، امر سیاسی اصلاً ذاتش اینطوری هست. نکته بعدی که بسیار مهم است، اینکه نمی توان هیچ اختلافی را تعریف یا مدیریت کرد، مگر اینکه مبنای مشترکی داشته باشد، و به نظر امام این مبنای مشترک وجود دارد و همیشه هم باید آن را حفظ و صیا
واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون می گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عده ای وابسته که چهره شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند. آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمومنین (علیه السلام) که در فراز مهم دیگر پیام حضرت امام(ره) پاسخ به شبهاتی است که توسط قائم مقام ایشان علیه انقلاب مطرح شده بود!
اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است
آیت الله خمینی آنگاه که من افتخار محضرشان را در پاریس یافتم از این بابت که وقتی مسلمانان شیعه در ایران طی محرم سال گذشته ۱۳۵۷ در خیابانهای تهران برای استقرار یک جمهوری اسلامی متحمل شهدای فراوانی می شدند در عین حال مسلمانان شیعه و سنی هندوستان در همان ماه به خاطر اختلاف بر سر مسایل جزئی تعزیه به کشتار یکدیگر مشغول بودند، شدیداً اظهار تأسف و تأثر کردند
آحاد مردم را چون قطره هایی می بیند که چون فراهم آیند، دریا می شوند و کارهای سترگ از ایشان می آید: امام خمینی می نویسند: "یک جامعه ای که یک مقصدی دارد و می خواهد که آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، آن جامعه (و افراد آن) را می شود تشبیه کرد به قطرات و نهرها و سیل ها و دریاها. قطره های باران هر قطره ای وقتی از قطره های دیگر جدا باشد یک برگ را هم تر نمی کند
حضرت امام معتقد به تلاش برای وحدت مستضعفان جهان علیه مستکبران، وحدت پیروان ادیان الهی علیه شرک و الحاد و استکبار، وحدت امت اسلامی و کشورهای اسلامی برای مقابله با تهاجم دشمنان علیه اسلام، وحدت شیعه و سنی و دیگر فرق و مذاهب منسوب به اسلام در داخل جهان اسلام و وحدت ملتها با دولتهای اسلامی و همه ی اقشار اجتماعی در چارچوب حفظ اصول و ارزشها بود.
اول مهر ماه مصادف با سالروز ولادت بنیانگذار جمهوری اسلامی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (س) است که به همین مناسبت به روایتی از کتاب خمینی روح الله پرداخته ایم:
«توکّل» به حسب لغت، «اظهار عجز و اعتماد بر غیر، و واگذار نمودن تمام امور به صاحب آن، و اعتماد نمودن بر وکالت او است.» و بعضی عرفا نیز فرموده اند که «توکل» به معنی« انداختن بدن در بندگی، و تعلق قلب به پرورندگی است.» یعنی صرف قوای بدن در راه اطاعت حق، و تصرف ننمودن در امور و واگذار نمودن آن ها به پروردگار. و بعضی گفته اند که «توکل بر خدا، بریدن بنده از تمام آرزوهای خود از مخلوق و پیوستن از آن ها به حق است.»
رهبری و هدایت جامعه و فرماندهی کل قوا، بر عهده امام بود. سیاست امام دربارۀ جنگ، مورد قبول ما بود. همه با اطاعت به آنچه که فکر می کردیم ایشان راضی هستند، عمل کردیم. خودمان همه قانع بودیم و به راهی که امام انتخاب کرده بودند، اعتراضی نداشتیم.
من در اینجا از همۀ فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می کنم. و همۀ ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمرۀ خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفۀ شهادت بیخبرند و نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای وارد نمی سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصلۀ طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافلۀ نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
نا به روایتی امام حسن مجتبی علیه السلام در هفتم ماه صفر به شهادت رسیدند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.