از شهادت حاج آقامصطفی تا استمرار حوزه/ تجلی صبر و بینش الهی امام خمینی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

ما که نمى ‏خواهیم شاه بشویم

ما که نمى ‏خواهیم شاه بشویم

ما که نمى‏ خواهیم شاه بشویم. نصیحت مى‏ کنیم، هشدار مى ‏دهیم کارى برخلاف قانون اسلام نکند.

آنچه خوبان همه داشتند

آنچه خوبان همه داشتند

امام مجموعه ‏‏ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی و به ‏راستی می‏‏ توان گفت آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت.

کاری نکن بگویم بیرونت کنند

کاری نکن بگویم بیرونت کنند

برغم خطراتی که امام را تهدید می کرد، ایشان حاضر نشدند در یک ماشین سربسته باشند و در یک جیپ روباز و در میان مردم وارد مدرسه فیضیه شدند.

خیلی مرتب بودند

خیلی مرتب بودند

امام هر روز نیم ساعت صبح، نیم ساعت عصر، قدم می‏‏زدند و ما در موقع قدم زدن ایشان و در زمان استراحتشان می ‏‏توانستیم از آقا استفاده کنیم، صحبتی بکنیم، سؤالی بکنیم، یک جوابی بشنویم، یک احوالی بپرسیم.

کار بیخودی کرده ‏اید

کار بیخودی کرده ‏اید

عرض کردم از شما تقاضا داریم اجازه بفرمایید از نماز امشب فیلمبرداری کنیم. امام با تأثر و ناراحتی در حالی که چند لحظه سرشان را پایین انداخته بودند، فرمودند: «شما کار بیخودی کرده ‏اید که وسایل فیلمبرداری را آماده کرده ‏اید.

زیر بار من هم نرو

زیر بار من هم نرو

موضوع را به امام گزارش کردم و در پایان عرض کردم من در دنیا زیر بار احدی غیر از شما نخواهم رفت...

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

امام تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه می‏‏ کردند و معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله می‏‏ شود، بی‏‏ مورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد.

متانت ایشان زبانزد بود

متانت ایشان زبانزد بود

امام با شاگردهایشان مهربان و شاگردانشان هم با وی صمیمی بودند.

باید تحقیق کنم

باید تحقیق کنم

امام از غالب خبرها زودتر از ما مطلع می ‏‏شوند. بنده اتفاق افتاده بارها رفتم خدمت ایشان یک چیزی را از من پرسیدند، من دیدم خبر ندارم بعد برگشتم مثلاً منزلمان دیدم بله خبرنامه امروز این بوده که بنده بنا بوده، عصری می‏‏ دیدم، امام اول صبح این موضوع را دیده ‏اند.

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

با وجود کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها، هیچ نشانه ‏ای از شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی امام مشاهده نمی‏ شد.

بگذارید بیایند

بگذارید بیایند

و این آخرین ملاقاتهای امام در قم بود و شاید هیچ روزی من امام را مثل آن روز متأثر ندیدم چون این اولین ضربه از طرف عناصر خودی بود که بر پیکر این انقلاب وارد می ‏آوردند و کسالت قلبی امام از همین جا شروع شد.

برای مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ‏ام

برای مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ‏ام

می ‏فرمودند من راضی نیستم در خانه من کوچکترین قدمی در جهت مرجعیت‏ و رهبری برداشته شود.

حتی فرزندشان سخنگوی ایشان نبود

حتی فرزندشان سخنگوی ایشان نبود

امام به شخصیت علمی مرحوم حاج آقا مصطفی احترام می‏‏گذاشتند و ایشان را یک صاحب‏نظر و یک فیلسوف می‏‏شناختند ولی هیچگاه اجازه نمی‏دادند آن مرحوم در خط‏ مشی مبارزاتی ایشان دخالت کند.

دوست ندارم شخصیت شما کوچک شود

دوست ندارم شخصیت شما کوچک شود

من از این کار شما تشکر می‏‏‏‏‏ کنم اما دوست ندارم که شخصیت شما با حرکت کردن به دنبال من کوچک شود.

روی این موضوع تحقیق کنید

روی این موضوع تحقیق کنید

برخلاف عرف روزنامه خوانی که معمولاً افراد به تیترها و عناوین بیشتر تکیه می ‏‏کنند تا به محتوا؛ امام قبل از هر چیز به طرز فکر روزنامه نویسان و خط مشی سیاسی آنها تکیه می‏‏ کند.

در تمام عمرم دنبال پول نرفتم

در تمام عمرم دنبال پول نرفتم

بگذار مردم به روش خودشان هر طور می‏ خواهند وجوهات بدهند. شما جای خودتان باشید هر کس خواست وجوهات بدهد خودش پیش شما بیاید.

مردم از من محافظت می‏‏ کنند

مردم از من محافظت می‏‏ کنند

با وجود مشکلاتی که در روزهای اول اقامت امام در قم از نظر حفاظت و امنیت ایشان وجود داشت، امام مانع می‏‏ شدند پاسداران با اسلحه دنبال ایشان باشند.

اسلام به من بستگی ندارد

اسلام به من بستگی ندارد

به محض اینکه ایشان جمله ای در خصوص کثرت علاقه و اعتقاد گفتند که شاید در آن غلوّ بود، رنگ مبارک امام یک مرتبه سرخ شد.

صفحه 41 از 57 < قبلی | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | بعدی >