از شهادت حاج آقامصطفی تا استمرار حوزه/ تجلی صبر و بینش الهی امام خمینی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

به امام گفتم من یک نامه هم نمی توانم بنویسم چطور وزیر شوم؟!

به امام گفتم من یک نامه هم نمی توانم بنویسم چطور وزیر شوم؟!

یکبارخدمت امام عرض کردم که شما فرموده اید گرفتن پست برای کسانی که تزکیه نکرده اند، خطرناک است و من تزکیه نداشته ام همچنین امر فرموده اید که باید به کار مسلط بود و من هنوز نمی توانم یک نامه بنویسم...

احساسم می گفت با مرد متفاوتی روبرو شدم!

احساسم می گفت با مرد متفاوتی روبرو شدم!

براى من عجیب بودکه یک مرد روحانى اینچنین بر یکى مثل من که در کار خود تخصص کافى دارم مسلط باشند. مایک والاس اضافه کرد: باید بگویم زندگى بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامى براى خود فراهم کرده بود، او را از همۀ رهبران دیگر دنیا متمایز مى کرد و ما مى دیدیم که او به راستى یک مرد عقیدتى است و دنیا و لذتهاى دنیوى برایش ارزشى ندارد. او مرا و همۀ رجال دیگر دنیا را که به خدمت مى پذیرفت، روى فرش ساده مى نشانید و ما مجبور بودیم کفش هاى خود را دم در از پا درآوریم

در یک نگاه تحت تأثیر قرار گرفتم

در یک نگاه تحت تأثیر قرار گرفتم

خودم را معرفی کردم و کارت خبرنگاری‏ ام را نشان دادم و گفتم که آمده‏ ام با امام مصاحبه کنم. مردی مؤدب و ریشو مرا به نویسنده کتابی معرفی کرد که شرح زندگی امام را نوشته بود. اما من اظهار‏‏ بی‏‏ صبری می ‏کردم و گفتم به این جا آمده‏ ام که آیت‏ الله را ببینم، چرا به او اطلاع نمی‏ دهید که برای دیدارش آمده‏ ام. گفتند اکنون موقع نماز است...

اینقدر مرا مطرح نکنید

اینقدر مرا مطرح نکنید

ارتباطی که امام با روزنامه‏ ها داشتند مربوط به مسایل ارشادی و هدایتی در مسایل مملکت بود و این واقعاً برای ما اهمیت داشت که ایشان هیچ گونه ارتباط مربوط به خودشان را با روزنامه‏ ها نداشتند

فرق ملاقات با امام و دیگر مراجع، از نگاه شیخ مجتبی قزوینی؛

فرق ملاقات با امام و دیگر مراجع، از نگاه شیخ مجتبی قزوینی؛

ماشین خاموش بود و با دنده خلاص حرکت می کرد البته با دست ماشین را هل می‏دادند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند و از آن جمله، من لازم است یاد کنم از مرحوم حاجی غنیان و همچنین آقای اکبرزاده که الآن حیات دارد. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجره‏ای به حیاط باز می‏شد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و...

چطور شادی این بی شرم ها رو تحمل کنیم؟!

چطور شادی این بی شرم ها رو تحمل کنیم؟!

در این فکر ها بودم که اسماعیل دستش را روی شانه ام گذاشت و مرا به خود آورد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت:صبح سرگرد عراقی من رو خواست و گفت: کی از همه برات عزیز تره؟! گفتم پدر و مادرم! گفت : از اونها عزیز تر هم داری؟ گفتم: بله؛ یکی دیگه است که از همه برام عزیزتره

ساقی که بود؟

ساقی که بود؟

یکی از شب ها یکی از زندانی هایی که بازداشت شده بود به نام معمار، خود را زده بود به دل درد، فکر می کرد با این شیوه او را آزاد می کنند. ساقی یک روانشناس بود و این تجربه را در طول سالهایی که زندانبان قزل قلعه بود بدست آورده بود. وقتی اطلاع پیدا کرد آمد در کریدور زندان، ما همه در انفرادی بودیم. با صدای بلند شروع کرد به آن زندانی که خودش را به دل درد زده بود نهیب زدن. به او گفت: تو که شجاعت و عرضه نداری غلط کردی وارد مبارزه شدی...

نوشته های من پاورقی نمی خواهد

نوشته های من پاورقی نمی خواهد

کشیدن کاریکاتور یک انسان، اهانت به او نیست. اما هر جامعه ‏ای، برای خود سنت و عقیده‏ای دارد که محترم است. اما علاوه بر اینکه شخصا نمی‏خواهم لباس روحانیت را وارد قلمرو کاریکاتور بکنم، یا به زبان دیگر، نمی‏خواهم هنر کاریکاتور را وارد حریم روحانیت کنم، به سنت جامعه و اعتقاد مردم هم احترام می‏گذارم. گاهی خوانندگان مجله گل‏ آقا، نامه می‏نویسند که چرا کاریکاتور روحانیون را نمی‏کشید و می‏پرسند، آیا می‏ترسید؟...

عذرخواهى امام خمینی از بزرگان هنگام رد نظراتشان

عذرخواهى امام خمینی از بزرگان هنگام رد نظراتشان

از ویژگیهاى امام در درس این بود که اقوال فقها و علما و بزرگانى که فوت کرده بودند و چه آنهایى که زنده بودند را خیلى با احترام و مؤدبانه ذکر مى‏کردند...

علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

در نجف اشرف سر هر چهار راهی و خیابانی و کوچه ای مأمورانی برای دستگیری اهل علم ـ فقط افراد معمم ـ گذاشته بودند. ساعت خاصی مقرر کرده بودند که مثلاً از ساعت 6 غروب شروع کنند، اما خوب از آنجایی که نیروی کافی برای گماشتن در سر هر کوچه و خیابانی نداشتند خواه ناخواه از افرادی استفاده کرده بودند ...

زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

امام به کفشداری که می‏رسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمی‏دادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در می‏آورد و همانجا جلوی میز کفشداری می‏گذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) می‏رفت...

پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

آیت الله العظمی حکیم فرموده بود من آدمی به ادب آقای خمینی ندیدم. در جلسه درس، بعد از نماز، در جلسه بیرونی و در اندرون یکسان نشسته است و تکان نمی‏خورد، زانو به زانو شود و چهره عوض بکند، یک آدم مؤدب و موقر و سنگین که در همه حالات و همه جا یکسان است. ایشان چهره‏اش در همه جا همان قیافه‏ای بود که شما ملاحظه کردید، فرق نمی‏کرد...

اگر احمد فداى اسلام شود

اگر احمد فداى اسلام شود

امام، به هنگام شهادت حاج آقا مصطفى بجز اظهار رضایت چیز دیگرى نفرمودند.

با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

برای ملاقات رزمندگان قطارى آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع و لباس و کلاه و پیشانى بندهایى که داشتند. از منطقۀ عملیاتى به حسینیۀ جماران رساندیم. قبل از ملاقات برادر محسن رضایى فرماندۀ کل سپاه با اظهار تشکر از عنایت امام این پیروزى بزرگ را به ایشان از قول تمامى رزمندگان اسلام تبریک گفت ...

صفحه 40 از 57 < قبلی | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | بعدی >