اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.
یکبارخدمت امام عرض کردم که شما فرموده اید گرفتن پست برای کسانی که تزکیه نکرده اند، خطرناک است و من تزکیه نداشته ام همچنین امر فرموده اید که باید به کار مسلط بود و من هنوز نمی توانم یک نامه بنویسم...
براى من عجیب بودکه یک مرد روحانى اینچنین بر یکى مثل من که در کار خود تخصص کافى دارم مسلط باشند. مایک والاس اضافه کرد: باید بگویم زندگى بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامى براى خود فراهم کرده بود، او را از همۀ رهبران دیگر دنیا متمایز مى کرد و ما مى دیدیم که او به راستى یک مرد عقیدتى است و دنیا و لذتهاى دنیوى برایش ارزشى ندارد. او مرا و همۀ رجال دیگر دنیا را که به خدمت مى پذیرفت، روى فرش ساده مى نشانید و ما مجبور بودیم کفش هاى خود را دم در از پا درآوریم
خودم را معرفی کردم و کارت خبرنگاری ام را نشان دادم و گفتم که آمده ام با امام مصاحبه کنم. مردی مؤدب و ریشو مرا به نویسنده کتابی معرفی کرد که شرح زندگی امام را نوشته بود. اما من اظهار بی صبری می کردم و گفتم به این جا آمده ام که آیت الله را ببینم، چرا به او اطلاع نمی دهید که برای دیدارش آمده ام. گفتند اکنون موقع نماز است...
ارتباطی که امام با روزنامه ها داشتند مربوط به مسایل ارشادی و هدایتی در مسایل مملکت بود و این واقعاً برای ما اهمیت داشت که ایشان هیچ گونه ارتباط مربوط به خودشان را با روزنامه ها نداشتند
ماشین خاموش بود و با دنده خلاص حرکت می کرد البته با دست ماشین را هل میدادند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند و از آن جمله، من لازم است یاد کنم از مرحوم حاجی غنیان و همچنین آقای اکبرزاده که الآن حیات دارد. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجرهای به حیاط باز میشد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و...
در این فکر ها بودم که اسماعیل دستش را روی شانه ام گذاشت و مرا به خود آورد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت:صبح سرگرد عراقی من رو خواست و گفت: کی از همه برات عزیز تره؟! گفتم پدر و مادرم! گفت : از اونها عزیز تر هم داری؟ گفتم: بله؛ یکی دیگه است که از همه برام عزیزتره
یکی از شب ها یکی از زندانی هایی که بازداشت شده بود به نام معمار، خود را زده بود به دل درد، فکر می کرد با این شیوه او را آزاد می کنند. ساقی یک روانشناس بود و این تجربه را در طول سالهایی که زندانبان قزل قلعه بود بدست آورده بود. وقتی اطلاع پیدا کرد آمد در کریدور زندان، ما همه در انفرادی بودیم. با صدای بلند شروع کرد به آن زندانی که خودش را به دل درد زده بود نهیب زدن. به او گفت: تو که شجاعت و عرضه نداری غلط کردی وارد مبارزه شدی...
کشیدن کاریکاتور یک انسان، اهانت به او نیست. اما هر جامعه ای، برای خود سنت و عقیدهای دارد که محترم است. اما علاوه بر اینکه شخصا نمیخواهم لباس روحانیت را وارد قلمرو کاریکاتور بکنم، یا به زبان دیگر، نمیخواهم هنر کاریکاتور را وارد حریم روحانیت کنم، به سنت جامعه و اعتقاد مردم هم احترام میگذارم. گاهی خوانندگان مجله گل آقا، نامه مینویسند که چرا کاریکاتور روحانیون را نمیکشید و میپرسند، آیا میترسید؟...
از ویژگیهاى امام در درس این بود که اقوال فقها و علما و بزرگانى که فوت کرده بودند و چه آنهایى که زنده بودند را خیلى با احترام و مؤدبانه ذکر مىکردند...
در نجف اشرف سر هر چهار راهی و خیابانی و کوچه ای مأمورانی برای دستگیری اهل علم ـ فقط افراد معمم ـ گذاشته بودند. ساعت خاصی مقرر کرده بودند که مثلاً از ساعت 6 غروب شروع کنند، اما خوب از آنجایی که نیروی کافی برای گماشتن در سر هر کوچه و خیابانی نداشتند خواه ناخواه از افرادی استفاده کرده بودند ...
امام به کفشداری که میرسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمیدادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در میآورد و همانجا جلوی میز کفشداری میگذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) میرفت...
آیت الله العظمی حکیم فرموده بود من آدمی به ادب آقای خمینی ندیدم. در جلسه درس، بعد از نماز، در جلسه بیرونی و در اندرون یکسان نشسته است و تکان نمیخورد، زانو به زانو شود و چهره عوض بکند، یک آدم مؤدب و موقر و سنگین که در همه حالات و همه جا یکسان است. ایشان چهرهاش در همه جا همان قیافهای بود که شما ملاحظه کردید، فرق نمیکرد...
امام، به هنگام شهادت حاج آقا مصطفى بجز اظهار رضایت چیز دیگرى نفرمودند.
برای ملاقات رزمندگان قطارى آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع و لباس و کلاه و پیشانى بندهایى که داشتند. از منطقۀ عملیاتى به حسینیۀ جماران رساندیم. قبل از ملاقات برادر محسن رضایى فرماندۀ کل سپاه با اظهار تشکر از عنایت امام این پیروزى بزرگ را به ایشان از قول تمامى رزمندگان اسلام تبریک گفت ...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.