از شهادت حاج آقامصطفی تا استمرار حوزه/ تجلی صبر و بینش الهی امام خمینی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

ناگفته های پهلوان از امام

ناگفته های پهلوان از امام

هیچ یک از بزرگان همراه با امام از شهدای بزرگ جنبش انقلاب، هیچ کدام شان مشکلی نداشتند که یکی مثل من شاید از سر جوانی ریشش را تیغ زده یا دکمه بالای پیراهنش باز است، مشکلی نداشتند . برای آنها اعتقاد مهم بود و باور باطنی برای جنبش انقلاب و دینداری

رزمندگان خبر اول باشند

رزمندگان خبر اول باشند

رسانه های کشور پس از انقلاب اسلامی روند چندگانه ای را پشت سر گذاشته اند. اولا طبیعت انقلاب و تحول در عرصه سیاسی-اجتماعی از یک سو و نوتجربگی در اداره و همراهی با رسانه به عنوان رکن اصلی دموکراسی، فراز و نشیب زیادی در این عرصه بر جامعه تحمیل کرد

چهار هدف راسخ امام از نگاه شهید مطهری

چهار هدف راسخ امام از نگاه شهید مطهری

آیت الله مطهری در بازگشت از سفر فرانسه و دیدار با امام در پاسخ به دوستانش که از او پرسیدند چه دیدی؟ گفت: چهار «آمن» در امام دیدم: آمن به هدف، آمن بسبیله، آمن بقوله و آمن بربه

نخستین روزهای پس از ورود امام چگونه گذشت

نخستین روزهای پس از ورود امام چگونه گذشت

از روز اول دیدار مردم با حضرت امام شروع شد. صبحها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود، بعدازظهرها، بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت کوتاه می کردند و از ساعت 3 به بعد خانم ها برای دیدن امام می آمدند. برخی خانم ها که جوان بودند در دیدار با امام در مدرسه علوی در شور و عشقی که به امام داشتند بی هوش می شدند

نظر امام درباره انتشار آثار دکتر شریعتی

نظر امام درباره انتشار آثار دکتر شریعتی

ایشان عنایت داشتند که آن دسته از آثار شریعتی که در جامعه مشکل آفرین نمی شود، منتشر بشود و نظام جمهوری اسلامی نباید خودش را طرفدار یک طیف و یک جریان فکری قرار بدهد و فاجعه است که اگر یک جریان و یک سلیقه فکری خیال بکند که انقلاب مال اوست

شکنجه را به جان  می خریدیم تا زیر بار ذلّت نرویم

شکنجه را به جان می خریدیم تا زیر بار ذلّت نرویم

عبور از میان کوچه‏‏ای تنگ با دیوارهای بلند و قدیمی، حکایت از لحظه‏‏های سختی می‏‏کرد که انتظارمان را می‏‏کشید. دیدن این صحنۀ دهشت انگیز، با توجّه به آن جرم بزرگ، یعنی ابراز علاقه نسبت به امام، به جز مرگ چیز دیگری را در ذهنمان تداعی نمی‏‏کرد

مزاح امام با  شایعه طرح ترور ایشان /فیلم

مزاح امام با شایعه طرح ترور ایشان /فیلم

این اواخر، که ما مقتضى دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم. کم کم دولت عراق به طور تدریج در صدد جلوگیرى شد. ابتدا چند نفرى در [اطراف‏] منزل ما به عنوان حفاظت. و شایعه هم درست مى‏ کردند که اشخاصى آمده‏ اند براى ترور شما. بلکه یک دفعه گفتند پنجاه نفر آمده‏ اند! که من گفتم این متنش دلیل بر دروغ بودن است

نظر امام درباره شادابی و جذابیت برنامه های صدا و سیما

نظر امام درباره شادابی و جذابیت برنامه های صدا و سیما

حضرت امام(س) دوست داشتند که برنامه ها آنقدر جذاب باشد که بیننده پای تلویزیون بنشیند...

یک بلوک، یک صلوات

یک بلوک، یک صلوات

یکی از بچه ‏‏ها علی بیات که اهل مشهد بود و عراقیها او را سوزاندند - آنقدر ناراحت شد که تیغی برداشت و به طرف عراقیها حمله کرد. آنها پا به فرار گذاشتند. بچه‏‏ ها به زور تیغ را از او گرفتند و آرامش کردند. آنگاه عراقیها با عده بیشتری برگشتند و او را فلک کردند

دیدار امام و آقاى معلم

دیدار امام و آقاى معلم

آقاى معلم آمد تو اتاق، پایین تخت امام ایستاد. نه او حرفى زد ـ‏غیر از سلام‏ نه امام، فقط به هم نگاه مى‏کردند، فقط و فقط نگاه. آقاى معلم نگاه مى‏کرد و دعا مى‏خواند، امام هم فقط نگاه مى‏کردند. حرف این دو بیشتر با چشم بود، به جاى اینکه با زبان باشد، با چشم خیلى مطالب را به هم گفتند

شجاعت  امام در نقد آراء بزرگان

شجاعت امام در نقد آراء بزرگان

امام وقتى وارد میدان بحث و انتقاد مى‏شد دیگر نگاه نمى‏کرد که صاحب حرف، میرزاى شیرازى یا شیخ انصارى یا آخوند خراسانى است، خلاصه رد و ایراد عجیبى داشت. من یادم هست این نکته را در مسجد اعظم یکى از فضلا گفت: «که آقا شما خیلى جرأت مى‏کنید، آخه! شیخ انصارى است». امام مى‏فرمود: «آقاجان ما طلبه‏ایم...

چرا نماز خمینی می‏‏خوانی؟

چرا نماز خمینی می‏‏خوانی؟

شبی از شبها، یکی از اسرا به نام «بیات» ـ که اهل «ماکو» بود لیسانس داشت و در اسکاتلند تحصیل کرده بود ـ نیمۀ شب برخاست و نماز شب خواند. فردای آن روز «خیرالله» به عراقیها گزارش داده بود: «فلانی نصف شب، نماز خمینی خوانده» آنها هم اسیر را خواسته و سیلی محکمی به او زده بودند که چرا نماز...

ماجرای هدیه یک دستگاه اتومبیل به امام

ماجرای هدیه یک دستگاه اتومبیل به امام

ظهر روز نوزدهم فروردین ماه سال 58 از دفتر کارم عازم منزل بودم. در خیابان ارم با یکى از آشنایان که در بازارچۀ نوروزخان تهران تجارتخانه دارد، روبرو شدم. او با چند نفر از دوستان آذربایجانى خود به قصد زیارت امام به قم آمد. دوست قدیمى ما- آقاى عبادى- همراهان خود را معرفى کرد و اظهار داشت که آقاى رضوى از تجّار و کارخانه دارهاى معروف تبریز است و مى‏ خواهد یک دستگاه اتومبیل بیوک ساخت ایران را که هنوز نمره نشده، براساس عهد و پیمان و نذرى که دارد به امام هدیه کند...

به همراه جلال در خدمت امام

به همراه جلال در خدمت امام

من تنها کسی نیستم که از حضرت امام‏(س)‏ خاطره ای داشته باشم. امروز هر بچه چهارده، پانزده ساله خاطراتی به مراتب زنده تر و جاندارتر، از آن حضرت دارد، اما این هم اغراق شاعرانه نیست که ابعاد وجودی حضرت خمینی‏(س)‏ روی تمام اذهان نسل جوان جامعه این چنین خیمه زده است. من به ایشان به عنوان رهبر و مرجع تقلید و ولایت فقیه آنچنان که مرسوم است، دیده و نگاه ندارم. خمینی برای من پدر است؛ اما چرا؟

روایتی ساده از استاد

روایتی ساده از استاد

در ناکامیهای سیاسی و نظامی دوران انقلاب، معمولاً این امام بودند که به دیگران دلداری می‏دادند و سعی می‏کردند با سکینه و طمأنینه خاص، دیگران را به خویشتن‏داری و تفکر و راهیابی و چاره جویی عاقلانه وادارند.

حدود شرعی سریال های صدا و سیما از نظر امام

حدود شرعی سریال های صدا و سیما از نظر امام

امام فرمودند «سئوال کنید پاسخ آن را کتبا به شما ارسال کنم و بنده هم این کار را انجام دادم و راجع به تمامی سریال هایی که در آن زمان پخش می شد مانند پاییز صحرا که در آن زمان بسیار مورد مناقشه بود و برخی برنامه های ورزشی مانند کشتی که گفته می شد خانم ها نباید نگاه کنند از ایشان پرسیدم.

نظر امام در باره حضور خانم ها در حرکتهاى سیاسى و اجتماعى

نظر امام در باره حضور خانم ها در حرکتهاى سیاسى و اجتماعى

خانم ها دوش به دوش مردان و در کنار آقایان در تمام مراحل شرکت داشته باشند و هیچکس حق ندارد که نظر و صحبتى نسبت به مسأله جدا کردن خانم ها از حرکتهاى سیاسى و اجتماعى و فرهنگى داشته باشد

اشکال امام به درس آیت الله کاظمینی

اشکال امام به درس آیت الله کاظمینی

آن شب دیدم سید روحانی بزرگواری وارد شبستان مسجد شد، و در پشت ستونی از ستونهای مسجد هندی که نسبتاً هم قطور بود به نماز ایستاد. جا نماز سفید کوچکی را از جیب درآورد و روی زمین گشود، سپس قامت بست و مشغول نماز شد. از جایی که نشسته بودم، او را در نور کمرنگ چراغهای مسجد می دیدم که قامتی رسا و قیافه ای خوش ترکیب و محاسنی متوسط و مشکی و عمامه ای به اندازه دارد؛ نه به اندازۀ عمامه های بعضی از علمای نجف بزرگ بود، و نه مثل بعضی از فضلای قم که بعدها دیدم کوچک.

صفحه 39 از 57 < قبلی | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | بعدی >