ماجرای سخنرانی حاج اقا مصطفی و گریه مردم قم بمناسبت دستگیری امام به روایت دکتر بروجردی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

شما هم نماز بخوانید

شما هم نماز بخوانید

سرانجام بر اثر فشار و اصرار بیش از حد امام حاضر شدند که برای چند لحظه ماشین را نگهدارند که فقط ایشان تیمّم نمایند. امام پس از تیمّم با خاک حاشیۀ جاده، سوار ماشین گردیدند و نماز صبح را در ماشین که به سرعت در حرکت بود به جا آوردند.

حرفت را بزن!

حرفت را بزن!

امام از تیمسار ظهیرنژاد خوششان می‏ آمد زیرا وی اهل تظاهر نبود، هر روز ریشش را تیغ می‏زد و همانطور خدمت امام می‏ رسید.

دقت شود تفاوتی نباشد

دقت شود تفاوتی نباشد

ضمن اینکه ایشان از شهامت و رشادت و فداکاری خلبانها بسیار خوشحال و راضی هستند ولی این رضایت را به طور یکنواخت نسبت به تمام ارتش اعم از زمینی، دریایی، هوایی و سپاه و ژاندارمری دارند.

استفاده احسن از اوقات

استفاده احسن از اوقات

اوقات روز را به گونه ‏‏‏‏‏‏‏‏‏ای تقسیم کرده بودند که نه تنها روزنامه ‏های صبح و عصر را می‏‏ خواندند، بلکه توجه خاصی نسبت به مطالب منتشر شده از سوی رسانه‏ های گروهی هم داشتند.

امشب ختم امن یجیب بگیرید

امشب ختم امن یجیب بگیرید

«دخترشان مریض است، ایشان ناراحت هستند» و به من دستور فرموده‏ اند امشب ختم «امن یجیب» بگیریم و آیت ‏الله قاضی را هم بگویم بیاید. تو توقع داری در این شرایط، امام مثل همیشه به تو پاسخ بگوید؟

این آیتِ حق، هوای نفس ندارد

این آیتِ حق، هوای نفس ندارد

آقای وحید وقتی صحبت های ما را شنیدند، فرمودند ما عالم مجاهدی که شهید شده باشد، زیاد داشته ایم اما این آیتِ حق هوای نفس ندارد.

چرا با ما قهر کرده ‏اند؟

چرا با ما قهر کرده ‏اند؟

روزی یکی از دوستان که در اثر برخورد ناخوشایند فردی تازه وارد در مسیر ناراحت شده و برگشته بود.

اگر کسی می‏ پرسید جواب می‏ دادند

اگر کسی می‏ پرسید جواب می‏ دادند

امام معمولاً در مجالس سکوت اختیار می‏ کردند، مگر موقعی که کسی از ایشان چیزی می ‏پرسید.

ترس داشتیم مبادا کالایی تهیه کنیم

ترس داشتیم مبادا کالایی تهیه کنیم

با اینکه ایشان رهبر یک حکومت بودند و یک شخصیت سیاسی و جهانی داشتند اما حاضر نبودند حتی کوچکترین قدمی در جهت بسط زندگی شخصی‏شان بردارند.

وقتی امام زنگ می‏‏ زدند

وقتی امام زنگ می‏‏ زدند

امام هیچ وقت حتی یک چک یا یک امانت را بدون دلیل برای یک روز پیش خودشان معطل نمی‏ گذاشتند.

تنها کرایه شما و خودم را می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دهم

تنها کرایه شما و خودم را می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دهم

این سخن باعث شگفتی خبرنگاران شد چون معمولاً این طیف هرگاه همراه شخصیتها از کشوری به کشور دیگر جهت تهیه خبر اعزام می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ شوند از امکانات رایگان برخوردار هستند.

چون شعر گفته نمی‏ دهم

چون شعر گفته نمی‏ دهم

یکی از رفقای اهل علم که آدم بافضلی است در این رابطه برای امام اشعاری سروده بود. بعضی از رفقا گفتند ایشان را خدمت امام بفرستید تا برایش پول بگیریم.

روح عوامانه را از ما نگیر

روح عوامانه را از ما نگیر

شبی هوا در نجف طوفانی شده، و بیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود، من به امام گفتم امیرالمؤمنین(ع) دور و نزدیک ندارد زیارت جامعه را که در حرم می ‏خوانید، امشب در خانه بخوانید.

اگر خبری برای امام می‏‏ آوردند

اگر خبری برای امام می‏‏ آوردند

اوج وارستگی و زهد امام در حدی بود که ایشان هیچ گونه دلبستگی حتی به مجموعه‏‏ ها و مؤلفات علمیشان نداشتند.

شما هم ترسیدید؟

شما هم ترسیدید؟

خانواده امام اصرار دارند که امام را به زیرزمین حسینیه ببرند ولی ایشان به آنها می‏ فرمودند که شما بروید، مسأله ‏‏ای نیست. نترسید!

تفکرشان بر تتبع شان غلبه داشت

تفکرشان بر تتبع شان غلبه داشت

تفکر و اندیشیدن ایشان بیش از تتبع و جست وجو کردن در کتاب بود.

هدیه امام به دو خانم مسیحی

هدیه امام به دو خانم مسیحی

گفتند رسم ما این است وقتی به کسی علاقمند شدیم هنگام خداحافظی و جدایی بهترین هدیه را به او تقدیم می ‏‏کنیم.

با کمال احترام برخورد مى‏ کردند

با کمال احترام برخورد مى‏ کردند

با اینکه واقعاً کار خطرناکى بود که یک جوان تنها و بدون شناسایى با امام دیدن کند اما امام پذیرفتند.

صفحه 42 از 57 < قبلی | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | بعدی >