رفته رفته خیانتهای بنی صدر شکل علنی به خود می گرفت تا جایی که امام فرمان عزلش را صادر کرد.
به گل پژمرده ای اشاره کرده و گفتند: «این هم منم.»
می دیدم که این آقا مصطفی همیشه با یک سید خیلی باوقار و سنگین و متین به مدرسه می آید.
امام رأس ساعت دو نیمه شب جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند.
وضع بیرونی منزلشان در کربلا طوری بود که من نمی توانستم داخل بروم،گاهی مطالبم را روی کاغذی می نوشتم و می دادم.
وقتی امام از منزل بیرون آمدند طلبه ها در خدمت ایشان و همراهشان حرکت کردند.
مرسوم بود که بزرگان نجف هرکدام یک منزل در کوفه و نزدیک شط فرات داشتند.
گفتم آقا شما اینجا نشسته اید و می خواهید مطالعه کنید و بنویسید، یک کولر شاید کفایت همه منزل را بکند.
خانۀ خود ایشان در کوچه پس کوچه بود و رفت و آمد مشکل بود.
ایشان خیلی قاطعانه در مقابل این فاجعه بزرگ و مصیبت کمرشکن ایستادگی کردند و در برنامه درس و نماز و مطالعاتشان کوچکترین تغییری به وجود نیامد.
امام هر کاری را روی همان زمانبندی و تنظیم خاص انجام می دادند.
پیرمردی به امام عرض کرد من دوتا از فرزندانم شهید و مفقودالاثر شده اند اجازه بفرمایید خودم هم بروم به جبهه.
امام همچون صدها طلبه معمولی اجاره نشین بودند.
افراد خانوادۀ ایشان از حرکات و کارهای امام حد و حدود اوقات را به دست می آوردند.
تمام مخارج زندگی شخصی منزل امام از غیر از سهم امام و بیت المال تأمین می شد.
تصور کنید که یک استاد معظم و مجتهد حوزۀ علمیه مانند مسافران دیگر که همه گونه افراد بودند رفتار کند. پیدا بود کارهای ایشان برای خداست.
در ایام تابستان بعضی از سالها به محلات تشریف می بردند و در مسجد جامع شهر قبل از غروب و در ماه مبارک رمضان درس اخلاق می گفتند.
در تمام بازدیدها، تعداد زیادی از طلبه ها، ایشان را همراهی می کردند.
وقتی به ایشان نگاه می کردم می دانستم که ساعت چند است.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.