ماجرای سخنرانی حاج اقا مصطفی و گریه مردم قم بمناسبت دستگیری امام به روایت دکتر بروجردی

اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

منزل ساده امام در نجف و تهران

منزل ساده امام در نجف و تهران

امام همچون صدها طلبه معمولی اجاره ‏نشین بودند.

نظم امام در منزل

نظم امام در منزل

افراد خانوادۀ ایشان از حرکات و کارهای امام حد و حدود اوقات را به دست می ‏‏آوردند.

یک قرص نان اضافه خریده شده برای چی؟

یک قرص نان اضافه خریده شده برای چی؟

تمام مخارج زندگی شخصی منزل امام از غیر از سهم امام و بیت‏ المال تأمین می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ شد.

سادگی امام برای همه جذّاب بود

سادگی امام برای همه جذّاب بود

تصور کنید که یک استاد معظم و مجتهد حوزۀ علمیه مانند مسافران دیگر که همه گونه افراد بودند رفتار کند. پیدا بود کارهای ایشان برای خداست.

تشک را کنار زدند

تشک را کنار زدند

در ایام تابستان بعضی از سالها به محلات تشریف می ‏‏بردند و در مسجد جامع شهر قبل از غروب و در ماه مبارک رمضان درس اخلاق می‏‏ گفتند.

از همراهی طلبه‏ ها ناراحت بودند

از همراهی طلبه‏ ها ناراحت بودند

در تمام بازدیدها، تعداد زیادی از طلبه‏ ها، ایشان را همراهی می‏‏‏‏‏ کردند.

نظم روزانه در زندگی امام

نظم روزانه در زندگی امام

وقتی به ایشان نگاه می‏‏ کردم می ‏‏دانستم که ساعت چند است.

منزل در قسمت های جنوب تهران باشد

منزل در قسمت های جنوب تهران باشد

قرار گذاشته بودند که در قسمتهای جنوب تهران که مستضعف ‏نشین است، ساکن شوند.

با همین ماشین می‏‏ رویم

با همین ماشین می‏‏ رویم

یکی از برادران یک پیکان تهیه کرده و به امام پیشنهاد شد که بفرمایید در ماشین دیگر سوار شوید چون وضع این ماشین خوب نیست.

اگر همۀ عالم را بگردید

اگر همۀ عالم را بگردید

اگر همه عالم را بگردید، خسته ‏تر از من نمی ‏توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است

متانت ایشان زبانزد بود

متانت ایشان زبانزد بود

در محضر درس ایشان طلبه‏ های زیادی می‏‏ آمدند. امام با شاگردهایشان مهربان و شاگردانشان هم با وی صمیمی بودند.

نمی‏ خواهد پتو بیاندازید

نمی‏ خواهد پتو بیاندازید

منظورشان این بود که پتویی را که می‏‏ اندازی این امتیازی برای من است.

عظمت امام مرا گرفت

عظمت امام مرا گرفت

روز اولی که خدمت امام رفتیم عظمت ایشان مرا گرفت در حدی که آن عظمت مانع بود که من بتوانم حرفم را عرض کنم.

مطمئن باشید پیروزید

مطمئن باشید پیروزید

کلمات امام چنان سکینه‏ ای بر قلب ما نازل کرد که با روحیه تمام و مصمم برگشتیم.

همه را به دیگران می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ دادند

همه را به دیگران می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ دادند

هرچه برای ایشان سوغات یا هدیه می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏آوردند همه را به دیگران می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ دادند.

نمونه کامل یک رفتار

نمونه کامل یک رفتار

حتی در حرکت و سکون امام هم، نظم و برنامه ویژه ‏ای حکمفرمایی می‏‏ کرد.

کسی بین دو خط فرق نمی‏ گذاشت

کسی بین دو خط فرق نمی‏ گذاشت

یکبار من نصف کاغذ را نوشتم و نصف دیگرش را ایشان نوشتند و هیچ‏کس نمی‏ توانست بین این دو خط فرق بگذارد.

همه می‏ میریم بفرمایید سر کارتان

همه می‏ میریم بفرمایید سر کارتان

اهل آسمانها می‏ میرند و از اهل زمین کسی باقی نمی‏ ماند همه می‏ میریم.

صفحه 45 از 57 < قبلی | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | بعدی >