اینکه زندگی امام مانند سایر طلبه ها ساده و معمولی باشد برای شان مهم بود و مدام بر آن تاکید می کردند حتی نسبت به خرید مایحتاج خانه هم حساسیت به خرج می دادند. مرحوم جماعتی این موضوع را روایت کرده است.
حدود ساعت 4 صبح آنچنان قتل و غارت همه شهرپاوه را فرا گرفته بود که گویی هیچ نیروی قادر نیست که جلوی مهاجمین را از قتل و غارت باز دارد و آنها چند ماشین آوردند و بلند گو ها را روی آن گذاشتند و اعلام کردند هرکس وفاداری خود را به حزب دموکرات اعلام کند در امن و امان است ...
در آن ایام عده اى مى گفتند آقا! شما اگر خواستید بروید پشت بام، بگذارید ما اوّل برویم، ببینیم اوضاع چگونه است؛ سپس شما بروید.» حتى این مطلب چندین بار از جانب آقاى اشراقی تکرار شد، لکن امام اعتنایى نکردند. همین که سر و صداى مردم را از کوچه مى شنیدند، فوراً عمامه را بر سر مى گذاشتند و نعلین شان را به پا مى کردند و به پشت بام مى رفتند
دکتر در آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شد. پس از شنیدن این پیام راهی تهران شد و به محضر امام شرفیاب گردید. در معیت ایشان نقشه ها و کالکهای منطقه عملیاتی را به خدمت امام بردیم. دکتر از ناحیه پا ناراحتی داشت و نمیتوانست پایش را جمع کند و دو زانو بنشیند اما به احترام امام که به او عشق میورزید در مقابل ایشان دو زانو نشست
شهید فضل الله محلاتی از شاگردان و یاران به نام امام راحل ، در اول اسفند سال 1364در راس هیاتی عالی رتبه بعنوان نماینده امام در سپاه پاسداران عازم جبهه های جنگ بودند که هواپیمای حامل آن ها مورد حمله دو فروند جنگنده عراقی قرار گرفت و در شمال اهواز سقوط کرد
وقتی خدمت حضرت امام رسیدم عرض کردم ما هرچه اشکال داریم از خود ایشان است نه فکر نظامی دارد نه مشاورین درستی دارند در نتیجه ما اصلا نسبت به ایشان اشکال داریم.حضرت امام وقتی دیدند که من چنین با صراحت موضوع بنی صدر را عرض کردم فرمودند: خیلی خوب شما می خواهید بروید من خودم تذکر می دهم
جمعی رفته بودند خدمت حضرت امام که صیاد شیرازی زحمت کش است درجه اش را گرفته اند و از کار برکنارش کرده اند و ما خواهش می کنیم دستور دهید که دوباره روی کار بیاید. حضرت امام با آنها هیچ بحثی نفرموده بودند. فقط با دست اشاره کردند که ایشان تمرد کرده است و می بایست با ایشان مطابق مقررات رفتار شود
خاطرم هست در اولین ملاقاتی که خدمت حضرت امام رسیدم سه تا سؤال از من کردند که در ذهنم حک شده و از یادم نمی رود. حضرت امام اول از همه پرسیدند که آن مسأله ای که شاه می گفت، انرژی خورشیدی، چیست؟
افسرانی را می شناختم که نماز شب آنها ترک نمی شد. شهید شهرام فر از جمله همین افسران بود. حتی دوره اش را در اسرائیل دیده بود. عامل مهمتر از بقیه، شخص امام بود. اما هیچ وقت دستور نداد که مسلح برخورد کنید. خیلی ها پیش امام رفتند و از ایشان خواستند که مسلح شوند و سربازان و ارتش را بزنند اما امام اجازه نمی داد
به هر یک از مراجعى که مراجعه کردم پاسخهایى را به تفصیل دریافت نمودم،بعضى جواب دادند که باید احتیاط شود و نماز را هم در جاى اول که مقام قرارداشت و هم در جاى دوم که شایع شده است اقامه کرد
بعد از آنکه پیام امام را دریافت کردم به اولین کسی که بی سیم زدم احمد کاظمی بود به محض اینکه احمد کاظمی پیام امام را از من شنید گفت چشم چشم. از آن طرف دشمن چندین شبانه روز به صورت مستمر به جزایر حمله می کرد و آتش می ریخت ولی احمد کاظمی مقاومت می کرد پس از دو هفته ...
برای مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی دانستند چه تصمیمی بگیرند با آن شرائطی که به وجود آمده بود تردید داشتند که وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟...
هیچ یک از بزرگان همراه با امام از شهدای بزرگ جنبش انقلاب، هیچ کدام شان مشکلی نداشتند که یکی مثل من شاید از سر جوانی ریشش را تیغ زده یا دکمه بالای پیراهنش باز است، مشکلی نداشتند . برای آنها اعتقاد مهم بود و باور باطنی برای جنبش انقلاب و دینداری
رسانه های کشور پس از انقلاب اسلامی روند چندگانه ای را پشت سر گذاشته اند. اولا طبیعت انقلاب و تحول در عرصه سیاسی-اجتماعی از یک سو و نوتجربگی در اداره و همراهی با رسانه به عنوان رکن اصلی دموکراسی، فراز و نشیب زیادی در این عرصه بر جامعه تحمیل کرد
آیت الله مطهری در بازگشت از سفر فرانسه و دیدار با امام در پاسخ به دوستانش که از او پرسیدند چه دیدی؟ گفت: چهار «آمن» در امام دیدم: آمن به هدف، آمن بسبیله، آمن بقوله و آمن بربه
از روز اول دیدار مردم با حضرت امام شروع شد. صبحها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود، بعدازظهرها، بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت کوتاه می کردند و از ساعت 3 به بعد خانم ها برای دیدن امام می آمدند. برخی خانم ها که جوان بودند در دیدار با امام در مدرسه علوی در شور و عشقی که به امام داشتند بی هوش می شدند
ایشان عنایت داشتند که آن دسته از آثار شریعتی که در جامعه مشکل آفرین نمی شود، منتشر بشود و نظام جمهوری اسلامی نباید خودش را طرفدار یک طیف و یک جریان فکری قرار بدهد و فاجعه است که اگر یک جریان و یک سلیقه فکری خیال بکند که انقلاب مال اوست
عبور از میان کوچهای تنگ با دیوارهای بلند و قدیمی، حکایت از لحظههای سختی میکرد که انتظارمان را میکشید. دیدن این صحنۀ دهشت انگیز، با توجّه به آن جرم بزرگ، یعنی ابراز علاقه نسبت به امام، به جز مرگ چیز دیگری را در ذهنمان تداعی نمیکرد
این اواخر، که ما مقتضى دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم. کم کم دولت عراق به طور تدریج در صدد جلوگیرى شد. ابتدا چند نفرى در [اطراف] منزل ما به عنوان حفاظت. و شایعه هم درست مى کردند که اشخاصى آمده اند براى ترور شما. بلکه یک دفعه گفتند پنجاه نفر آمده اند! که من گفتم این متنش دلیل بر دروغ بودن است
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.