هندسۀ سیاسی امام خمینی(س) چهارچوبی نظری وراهبردی در اندیشه سیاسی امام(وضع مطلوب و مدینۀ فاضلۀ اسلامی)

محمد باقر حشمت زاده[1]

 

خلاصه مقاله

اندیشه ها و عملکرد امام خمینی(س) در عرصه سیاست او را هم به عنوان رهبر موفق یک انقلاب بزرگ اسلامی و هم به عنوان مؤسس و معمار یک نظام سیاسی اسلامی (جمهوری اسلامی) به جهانیان معرفی کرد به نظر می آید که این اندیشه ها و عملکردها برآمده از یک طرح جامع نظری و به عبارت دیگر یک هندسۀ سیاسی بوده است. این هندسۀ سیاسی را می توان در آثار امام (نوشته ها و گفته های امام) بازیافت. هندسه سیاسی امام در واقع مبتنی بر یک نگرش مدینۀ فاضله ای بوده است که ارکان پنجگانه زیر را شامل می شده است: 1ـ شناخت وضع موجود جامعه 2ـ معرفی وضع مطلوب 3ـ تعیین راه و شیوه های حرکت از وضع موجود به سوی وضع مطلوب 4ـ آگاهی بر تاریخ (وضع مسبوق) جامعه 5ـ معرفی شاخصهای وضع مطلوب بر اساس جهانبینی و اصول اعتقادی اسلام. در این مقاله با جستجو در یکی از مهمترین آثار سیاسی امام خمینی(س) یعنی «درسهای ولایت فقیه» مباحث امام خمینی(س) پیرامون این ارکان پنجگانۀ هندسه سیاسی ایشان استخراج می شود و ارتباط میان این ارکان و عناصر تشکیل دهندۀ آنها در نظر و عمل امام خمینی(س) ارایه می شود.

مقدمه

طرح مسأله و اهمیت موضوع

توفیق عظیم امام خمینی(س) در رهبری یک انقلاب بزرگ و براندازی یک نظام قدرتمند و سپس ریاست و هدایت یک نظام اجتماعی و سیاسی نوین طی دهسال پس از پیروزی این انقلاب می تواند سؤال اساسی زیر را برای اندیشمندان سیاسی مطرح نماید:

از آرا و اندیشه های سیاسی و اجتماعی امام خمینی(س) چه نظریه ها و راهبردهایی قابل استنباط و انتزاع است؟ به عبارت دیگر، با چه چهارچوب های نظری و راهبردی می توان به تحلیل اندیشه های سیاسی امام خمینی(س) پرداخت؟

امام خمینی(س) مرد علم و نظر بود زیرا در فقه و اصول و کلام و فلسفه و عرفان به مقام استادی رسید و اطلاعات ایشان در تاریخ و ادبیات نیز در حد بالایی بود.1

او مرد عمل و اقدام هم بود زیرا در مقام اجتهاد و مرجعیت با مسأله گویی و صدور فتوا تکالیف عملی مؤمنین و مقلدین را مشخص می کرد و به همین لحاظ با واقعیات زندگی مردم و مشکلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نیز در عین فقاهت و مرجعیت، خیلی آشکار و مستقیم وارد عرصه اقدام و مبارزه سیاسی گردید و بزرگترین و مهمترین رهبر مخالفان شاه شد. ایشان در تبعید پانزده ساله خود نیز به تعلیمات و تبلیغات انقلابی دست زد و کادرسازی و سازماندهی نمود؛ با چنین دستمایه و سابقه ای از سال 1356 رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی شد و با بسیج مردمی نظام شاهنشاهی را براندازی کرد و از سال 1357 تا به هنگام مرگ رئیس دولت و فرد اول نظام جمهوری اسلامی بود.

در طول تاریخ ایران و جهان و در طی قرون اخیر شاید بی نظیر و یا لااقل کم نظیر است که مردی در اوج زهد و عرفان و علم دست به یک انقلاب خونین مکتبی و مردمی بزند و یک قدرت منطقه ای و مورد حمایت همۀ ابرقدرتها را ساقط نموده و سپس ده سال نیز در عین مرجعیت، نقش رهبری سیاسی و ریاست دولت را نیز ایفا کرده باشد.

یک چنین جریان تاریخی، انقلابی و سیاسی عظیمی به رهبری امام خمینی(س) دارای چه پشتوانۀ نظری و راهبردی بود و این اندیشه دارای چگونه سازمان و انسجامی بود که این چنین در تحقق اهداف خود قرین توفیق شده؟ سؤال آخر و به عبارتی سؤال کاربردی نیز این است که همچنانکه امام در براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی از این اندیشۀ منسجم استفاده کرد، اینک در حفظ و گسترش و اصلاح و تکمیل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب چگونه می توان از آن استفاده کرد؟

 

مفروضات و ارکان یک چهارچوب نظری و راهبردی

نظریه و راهبردی که در این نوشتار می خواهیم از آرا و اندیشه سیاسی امام استنباط و استخراج کرده و یا به مدد آن به اندیشه های امام وارد شویم چنین نام می نهیم:

«هندسۀ سیاسی امام خمینی(س): جامعۀ مطلوب یا مدینۀ فاضله»

این هندسه و چهارچوب شامل پنج رکن و عنصر است که اجمالاً در اینجا تعریف و تشریح می شوند. آنگاه با رجوع به آرا و اندیشه های سیاسی امام خمینی(س) هر یک از این ارکان و عناصر اینها مورد بررسی قرار می گیرند. در نهایت بطور محسوس و ملموس تجلی این هندسه سیاسی را می توان در اصول دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی مشاهده نمود. ارکان پنجگانۀ این نظریۀ راهبردی عبارتند از:

1ـ وضع موجود جامعه چیست؟

2ـ وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟

3ـ چه باید کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟

4ـ وضع مسبوق و تاریخ جامعه موجود چه بوده؟

5ـ شاخص های وضع مطلوب مبنی بر چه جهان بینی و اصول اعتقادی است؟2

در زیر، ارکان پنجگانه فوق و ارتباط و انسجام آنها تعریف و تشریح می شوند.

1ـ وضع موجود جامعه چیست؟

انسان در چهارچوب روابط اجتماعی و زندگی جمعی اهداف و نیازهای خود را تعقیب و اشباع می نماید. جامعه واقعی و مفروض دارای سه رکن و نهاد اصلی و اساسی است.

1ـ اقتصاد و معیشت

2ـ فرهنگ و معنویت

3ـ سیاست و حکومت

چون جامعه محیط زندگی انسان است و آدمی سعادت و شقاوت خود را در درون آن به خوبی حس می کند، لذا هر فردی ولو بی سواد و درس نخوانده در حد خود از ساختار و کارکرد جامعۀ خود برداشت و استنباطی داشته و نسبت به آن دارای احساسات و موضع گیری منفی و مثبتی است.3

 

جهان بینی و اصول اعتقادات چیست؟

وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟

راهبرد (چه باید کرد؟)

وضع موجود جامعه چیست؟

وضع مسبوق و تاریخ جامعه چه بوده؟

نمودار شماره 1: ارکان هندسۀ سیاسی و چهارچوب نظری راهبردی اندیشه سیاسی امام خمینی(س)

 

2ـ وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟

آدمی موجودی است با دو بعد مادی و معنوی و دارای عقل و اراده و با توان انتخابگری و هدفگذاری. بنابراین او همواره در افق دید و ذهن خود تصویری از یک وضع مطلوب و آرمانی جامعه را دارد.4 این تصویر می تواند خود ساخته و بعضاً مبهم و تار باشد و همچنین می تواند محصول تفکر و اندیشۀ عقلا، اندیشمندان، مبارزان و انبیا و اولیای الهی بوده و دارای خطوطی مشخص و شفاف باشد و با تبلیغ و تعلیم به ذهن و روح آحاد افراد جامعه منتقل شده و نقش بسته باشد. مدینه فاضله و جامعه مطلوب شامل شاخص ها و تجویزهایی دربارۀ سیاست، اقتصاد و فرهنگ خوب و مطلوب می باشد.

3ـ چه باید کرد؟

وجود تصویری از یک جامعۀ مطلوب در ذهن افراد و ذهنیت اجتماع دارای این کاربرد است که شهروندان دانسته یا ندانسته، وضع موجود جامعه را با آن می سنجند. نتیجۀ این مقایسه از لحاظ کلی به صورتهای زیر است:

الف) وضع موجود در راستای وضع مطلوب است.

ب) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد اما این اختلاف کم، سطحی و صوری است.

ج) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد ولی عدم تطابق، زیاد، اساسی و عمیق است.5

عقل نظری و نخبگان و افکار عمومی و عقل جمعی، اگر تحقیقاً به هریک از قضایای فوق برسند به تناسب، خط مشی ها و راهبردهای زیر را توصیه و تجویز می کنند:

الف) وضع موجود و روشها و راهبردهای قبلی باید حفظ شود.

ب) در وضع موجود باید رفرم و اصلاح صورت بگیرد.

ج) وضع موجود باید به صورت انقلابی و بنیادی بر هم زده شود تا مدینه فاضله ایجاد شود.

4ـ وضع مسبوق و تاریخ جامعه چه بوده؟

این پرسش که وضع مسبوق و تاریخ یک جامعه چه بوده؟ همواره برای اهل نظر و بصیرت بطور اساسی مطرح بوده و مورخین و فلاسفه و عالمان تاریخ تلاش داشته اند به آن پاسخ گویند.6 این سؤال در شرایطی که نخبگان و شهروندان به این نتیجه می رسند که وضع موجود بسیار بد و ناصواب است، بیشتر موضوعیت و اولویت می یابد و همه مایلند سرمنشأ و ریشه های کژیها و انحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست کشانده شده است.

از یک منظر ممکن است برخی، وضع موجود را نتیجه و میراث محتوم گذشته دانسته و وضع و حال جاری و آتی جامعه را به طور جبری در تداوم وضع ماضی و تاریخ گذشته بدانند.7 و لذا تن به قضا داده و امیدی برای برهم زدن وضع موجود و بنیان گذاردن وضع مطلوب نداشته باشند. معمولاً حکام جور و دستگاه تبلیغی و تعلیمی آنها نیز دانسته و ندانسته مروج این نظریه هستند.

از سوی دیگر عده ای هم می توانند اینطور بیندیشند که با وجود نقش و تأثیر تاریخ در روند جاری و آتی جامعه، اما چون انسان عاقل و مختار است لذا می تواند برای آیندۀ جامعه و سرنوشت خود هدف گذاری کرده و خواسته ها و آرزوهایی را در قالب وضع مطلوب آرمانی و مدینه فاضله ترسیم کرده و بگنجاند.8 تحولات و تغییرات و نقطه عطف های انسان و جامعه در بستر زمان و تاریخ در همین نکته نهفته است.

5ـ جهان بینی و اصول اعتقادات چیست؟

مکتب های بزرگ سیاسی ـ اجتماعی اعم از الهی و انسانی، هر کدام برای انسان و جامعه مطلوب شاخص هایی ارائه کرده اند که بعضاً با هم تفاوت اساسی دارند. همچنین این مکاتب در حرکت از وضع موجود به وضع مطلوبشان راهبردها و خط مشی های متفاوتی داده اند.

در این رابطه می توان مکاتب بزرگ معاصر یعنی مارکسیسم، لیبرالیسم و اسلام را با هم مقایسه کرد.9 دو مکتب اول انسان ساخته هستند و سومی الهی است و مکتبی است که در قرن بیستم بوسیلۀ امام و انقلاب اسلامی بعنوان مکتبی اجتماعی و قابل عمل، احیا و مطرح شد. مارکسیسم از لحاظ عملی و علمی فعلاً از گردونه خارج شده و چنانچه نظام جمهوری اسلامی بتواند خود را حفظ کرده و کمال ببخشد، قرن بیست و یکم از لحاظ نظری و مکتبی قرن تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام و لیبرالیسم خواهد بود.10 نکته مهم و کاربردی و تجویزی این نوشتار آنست که باری ابراز وجود و عرض اندام در چنین میدان حساسی باید از هندسه سیاسی و نظریۀ راهبردی امام خمینی(س) که در انقلاب اسلامی و براندازی شاه و استقرار جمهوری اسلامی بکار رفته، استفاده نمود.

سؤال این بود که چرا شاخص های جامعه مطلوب و راهبردهای مکاتب با یکدیگر تفاوتهای اساسی دارند؟ مثلاً در جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی، حکم و حاکم به نوعی باید از طرف خداوند باشند.11 اقتصاد اسلامی باید مبتنی بر کار و انفاق و ایثار باشد.12 فرهنگ باید مبتنی بر توحید و باور به یگانگی خداوند و ضرورت بندگی انسان در مقابل او باشد.13

در حالی که در لیبرالیسم، حکم و حاکم اصالتاً به نوعی منبعث از مردم بوده و اساس اقتصادش مبتنی بر سود و منفعت طلبی می باشد و اساس فرهنگی باور به انسان محوری و دنیاگرایی است.14

در وضع مطلوب کمونیستی نیز، حکم و حاکم به نوعی باید منبعث و منتخب طبقۀ اکثریت و محروم یعنی کارگران باشد.15 اقتصادش مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی بوده و فرهنگش بر اساس باور به اصالت و اَز کمّیت ماده است.

با توجه به تفاوت در شاخص و ماهیت مدینۀ فاضلۀ مکاتب، طبعاً خط مشی ها و راهبردشان نیز با هم متفاوت است. مثلاً فروع دین، احکام و دستور العملهایی برای تحقق انسان و جامعه اسلامی است که عبارتند از:

1ـ نماز 2ـ روزه 3ـ خمس 4ـ زکات 5ـ حج 6ـ جهاد 7ـ امر به معروف 8ـ نهی از منکر 9ـتولی 10ـ تبری.

این دستور العملها و راهبردها دقیقاً با ویژگیهای جامعه مطلوب اسلامی و جهان بینی و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آنهاست (اصل تناسب وسیله و هدف).16 پس چون جهان بینی و اصول اعتقادات مکاتب تفاوت اساسی دارند بنابراین اصول مدینۀ فاضله آنها هم با هم تفاوت اساسی دارد.

اگر در جامعه مطلوب اسلامی حاکم و حکم باید به نوعی از سوی خدا باشند برای اینست که جهان بینی و اصول اعتقادات مکتب اسلام بر توحید استوار بوده و به حاکمیت تکوینی و تشریعی خداوند باور دارد. اگر علم و عدالت از مهمترین شرایط حاکم اسلامی است برای آنست که خداوند بعنوان حاکم علی الاطلاق کل هستی، دارای علم و عدالت مطلق است.17 پس همانطور که گردش حسنۀ امور کل هستی مبتنی بر علم و عدالت مطلق خداوند است، حاکم اسلامی نیز برای گردش حسنۀ امور جامعه و انسانها باید دارای علم و عدالت باشد. یعنی حاکمیت در جامعه انسانی که بخشی از هستی و کائنات است نمی تواند جدا از اصول حاکمیت در کل هستی یعنی حاکمیت خداوند باشد.18

خلاصۀ بحث ـ پس بطور اجمال نظریۀ راهبردی مدینۀ فاضله شامل پنج رکن بود که رویهم و در ارتباط با یکدیگر یک نظام هماهنگ را تشکیل می دهند. این ارکان عبارت بودند از:

1ـ وضع موجود جامعه چیست؟ 2ـ وضع مطلوب جامعه چه باید باشد؟ 3ـ چه باید کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟ 4ـ وضع مسبوق و تاریخ گذشتۀ جامعه چه بوده؟ 5ـ جهان بینی و اصول اعتقادات مکتب مفروض چه هستند؟

با داشتن هندسۀ سیاسی و نظریۀ راهبردی مدینۀ فاضله و جامعه مطلوب که در این مقدمه مطرح شد اینک می توانیم به عرصۀ اندیشۀ سیاسی امام خمینی(س) وارد شویم و در این میان برای تمرکز و استنتاج دقیق به یکی از مهمترین حوزه ها و قسمتهای اندیشه امام یعنی مجموعه درسهای ولایت فقیه که در سال 1348 در نجف افاده شده رجوع می کنیم.

این نوشتار را به ترتیب از ابتدا ورق می زنیم و هر جا بینه و قرینه ای در تطابق افکار و گفتار امام با هندسۀ سیاسی مذکور مشاهده نمودیم در حد گنجایش این مقاله مطرح می کنیم.

 

2ـ دروس ولایت فقیه: هندسۀ سیاسی امام

نگرش راهبردی و حکومتی ـ در اولین جملات درس ولایت فقیه در نجف، امام گفتار خود را از رکن سوم هندسۀ سیاسی یعنی چه باید کرد و راهبردها آغاز می کند و این بیانگر عملیاتی بودن اوست و این مهمترین ممیزۀ امام نسبت به بسیاری از علما و مراجع می باشد و اینکه امام در نهایت اندیشه و علم را برای عمل و اقدام می خواهد.

«... هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آنرا به تصور آورد بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.»19

ملاحظه می شود امام فوق العاده دغدغۀ اجرا و عملی شدن احکام اسلامی را دارند و در ادامۀ دروس معلوم می شود که وی بیشتر نگران تعطیل ماندن احکام سیاسی و اجتماعی اسلام است.

«این که امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزه های علمیه خصوصاً می باشد اوضاع اجتماعی ما مسلمانان و وضع حوزه های علمیه ریشه های تاریخی دارد که به آنها اشاره می کنم. نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد ... بعد از آنها نوبت به طوایفی رسید که به یک معنی شیطان تر از یهودند. اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش یا پیشتر به کشورهای اسلامی راه پیدا کردند و برای رسیدن به مطامع استعماری خود لازم دیدند که زمینه هایی فراهم سازند تا اسلام را نابود کنند.»

«... تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الان گذشته از عامۀ مردم، طبقۀ تحصیل کرده چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی، اسلام را درست نفهمیده اند و از آن تصور خطایی دارند. همانطور که مردم افراد غریب را نمی شناسند اسلام را هم نمی شناسند ... چنانچه کسی بخواهد اسلام را آن طور که هست معرفی کند مردم به این زودیها باورشان نمی آید. بلکه عمّال استعمار در حوزه ها هیاهو و جنجال به پا می کنند.»

وضع موجود و وضع مسبوق جامعه و حوزه ـ ملاحظه شد که امام در ابتدای این دروس بحث خود را از راهبرد آغاز نموده و از ضرورت احیای اندیشه و حکم ولایت فقیه سخن می گوید. سپس به رکن اول هندسۀ سیاسی یعنی وضع موجود جامعه و حوزه ها نظر کرده و آن را قابل قبول نمی داند. وی وضعیت جاری را محصول وضعیت ماضی دانسته و وارد بحث از رکن چهارم می شود و علل و ریشه های تاریخی سستی و فتور امروز مسلمانان را تا عمق تاریخ اسلام پی می گیرد و از توطئه یهود در صدر اسلام و از تهاجم استعمار از سه قرن قبل سخن می گوید و به خصوص از نفوذ و تأثیر آنها در حوزه ها شکوه دارد.

در عین حال امام از یک زاویۀ مثبت هم به وضع مسبوق و تاریخ اسلام اشاره می کند و از جامعۀ مطلوبی که پیامبر در صدر اسلام ساخته و قوانین الهی را حاکمیت بخشیده یاد می کند. با این تصور وی امید می دهد که می توان با همان قوانین و همان قرآن و سنت امروز هم رکن دوم هندسۀ سیاسی یعنی جامعۀ مطلوب اسلامی را برپا کرده و وضع موجود و فاسد شاهنشاهی را بر هم زد.

مهمترین شاخص جامعه مطلوب: حاکمیت قانون الهی

«آنروز که در غرب هیچ خبری نبود و ساکنانش در توحش بسر میبردند و آمریکا سرزمین سرخ پوستان نیمه وحشی بود، در مملکت پهناور ایران و رم مردم محکوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و تسلط قدرتمندان بودند و اثری از حکومت مردم و قانون در آنها نبود، خدای تبارک و تعالی بوسیلۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله قوانین فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت می آید. برای همۀ امور قانون و آداب آورده است ... هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی دربارۀ آن نداده باشد.»20

بنابراین از دید اندیشۀ امام خمینی(س)، مهمترین شاخص جامعه مطلوب و مدینۀ فاضله اسلامی (یعنی رکن دوم) رواج و حاکمیت قانون الهی و روشن بودن تکلیف مردم در همۀ زمینه هاست. امام در توضیح اینکه چرا و چگونه در وضع موجود جامعه شاهنشاهی، حاکمیت قانون الهی و اسلامی از بین رفته، به وضع مسبوق و تاریخ یعنی رکن چهارم اشاره می کند:

«توطئه ای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود. یکی که در همان موقع فاش شد این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.»

در همین راستا امام به نقد و نفی وضع موجود نظام شاهنشاهی از بعد مسایل قضایی و قانونی می پردازد:

«تحمیل قوانین بیگانه بر جامعه اسلامی ما منشأ گرفتاریها و مشکلات بسیار شده است. اشخاص مطلّعی الان در عدلیه هستند که از قوانین دادگستری و طرز کار آن شکایتها دارند. اگر کسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر کشورهای مشابه آن شود یک عمر باید زحمت بکشد تا مطلبی را ثابت کند.»

مهمترین راهبرد امام: تشکیل حکومت اسلامی ـ تا اینجا امام عمدتاً به نقد وضع موجود و شرح شاخص های وضع مطلوب می پردازد یعنی بحث در عرصۀ رکن اول و دوم هندسۀ سیاسی است. اما انگیزۀ امام از ذکر این مقدمات در نهایت ارائه راهبرد عملی یعنی بیان ضرورت تشکیل اسلامی بر اساس ولایت فقیه است.

«... اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره، جزیی از ولایت است. چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است.»21

«مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است ... توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تأسیس کنید.»22

«دلیل دیگر به لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع) است. ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند که برای تکوین یک دولت و برای ادارۀ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریح گشته است. اولاً احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است. از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی ... . معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همۀ شرایط به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت درآید. قرآن مجید و سنت شامل همۀ دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد.»23

در این جملات، امام مهمترین هدف و غایت جامعه مطلوب اسلامی را سعادت و کمال می داند و اینها را در پرتو رواج و ترویج قوانین اسلامی که همه رفتارها و روابط مادی و معنوی انسان را سامان می دهند، قابل تحقق می داند.

انقلاب: مهمترین راهبرد عملیاتی ـ مهمترین فراز و راهبرد دروس ولایت فقیه که در سال 48 تبلیغ شد و در سال 57 تحقق یافت، تجویز و ضرورت انقلاب است. امام، انقلاب را مقدمۀ لازم و ضروری تشکیل حکومت اسلامی، برهم زدن وضع موجود شاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی تلقی می کند. امام چون این تجویز را از متن آموزه های اسلامی استخراج و استنباط کرد، بنابراین اطلاق «انقلاب اسلامی» بر این واقعه صحیح و با مسمی است.

«شرع و حق حکم می کند که باید نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند. دلایل این کار واضح است. چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی به معنی بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی، نظام شرک آمیز است چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل که ما موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهای نارواست. شرایط اجتماعی که ناشی از حاکمیت طاغوت و نظام شرک آمیز است لازمه اش همین فسادی است که می بینید این همان «فساد فی الارض» است که باید از بین برود و مسببین آن بسزای اعمال خود برسند ... ما چاره ای نداریم جز این که دستگاههای حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیئت های حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم. این وظیفه ای است که همه مسلمانان در یک یک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند.»24

در این جملات، ارکان 1و2و3 هندسه سیاسی در یک رابطۀ هماهنگ و نهادی با یکدیگر طرح شده اند در رکن 1، یعنی بیان وضع موجود شاهنشاهی، امام آن را فاسد و فاسدکننده تشخیص می دهد و همانند یک طبیب پس از تشخیص مرض و فساد، مهمترین تجویز و راهبرد خود را برای درمان جامعه ارائه داده و خواستار انقلاب سیاسی اسلامی شده است. با این عمل راه برای برپایی جامعه مطلوب و مدینۀ فاضله اسلامی که قادر به تربیت انسانهای با تربیت، با فضیلت و مؤمن است باز می شود.

زیربنای هندسۀ سیاسی: توحید و اصول اعتقادات ـ با چندین جلسه بحث پیرامون ولایت فقیه و طرح چهار رکن از ارکان هندسۀ سیاسی و راهبردی، امام زمینه را برای طرح پنجمین رکن آماده می بیند و مسأله جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی را، که اساس و زیربنای هندسۀ سیاسی اسلام است، مطرح می نماید. ممیزه و راز موفقیت امام در قیاس با سایر مراجع و علما در همینجاست؛ یعنی با آنکه نفس الامر و ثبوتاً توحید و اصول اعتقادات اساس و نقطۀ آغاز دین اسلام است، لیکن امام بحث خود را در این دروس بطور اثباتی و استقرایی ابتدا از احکام و حکومت و اصلاح و عمل و تربیت آغاز می کند، آنگاه به ریشه و اساس اسلام یعنی توحید و اعتقادات می رسد؛ یعنی از دیدگاه امام، تحقیق و تبلیغ و تعلیم توحید زمانی به غایت می رسد و کمال می یابد که منبعث و مبتنی بر آن، حکومت صالحۀ اسلامی در عمل و اجرا بوجود آمده باشد. در حالی که بطور سنتی ممکنست سیرۀ بسیاری از علما در طول تاریخ آن بوده باشد که تبلیغ و تعلیم خود را از توحید و خداشناسی آغاز کرده و حداکثر به تجویز و توصیۀ برخی از احکام فردی و عبادی رسانیده باشند و در عمل و نظر هم با طاغوتهای زمان خود وارد درگیری هم نشده باشند. لیکن امام ایمان و عمل را در ارتباط با هم کامل می داند و به قول حافظ:

 

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس

 ملالت علما هم ز علم بی عمل است

 

«حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همۀ افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همۀ افراد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند.»25

پس مهمترین شاخص مدینه فاضله اسلامی، حاکمیت قانون است اما منبع و منشأ این قانون، حاکمیت خداوند است. از منظر توحیدی چون خداوند، عالم و قادر مطلق است، پس خالق مطلق همۀ موجودات است پس مالک مطلق است، پس حاکم مطلق است. حاکمیت خدا دو شعبۀ مرتبط با هم دارد یعنی حاکمیت تکوینی و تشریعی. در بعد اول همۀ موجودات و مخلوقات، وجودشان و سیر تحولی و تکاملی شان تحت امر خداوند است. اما چون خداوند به انسان عقل و اراده داده بشر می تواند تا حدود زیادی سیر تحولی و تکاملیش را بطور آزاد طی کند. اما چون خطر انحراف وجود دارد، خداوند از راه لطف و به تناسب نوع تکوین و خلقت انسان، احکامی را برای هدایت او تشریع و ارسال داشته است. اگر آدمی آگاهانه و آزادانه از این احکام تشریعی تبعیت کند و رفتار و روابط انسانی و اجتماعی خود را مطابق آنها انجام دهد مسلمان و مؤمن است و آگاهانه و آزادانه و برای هدایت و سعادت خودش، اراده اش را تحت ولایت و حاکمیت خداوند قرار داده است. به این ترتیب می بینیم بین باور و اعتقاد به توحید و عمل به احکام و فرامین حکومت اسلامی یک رابطۀ طولی و منطقی وجود دارد و هر کدام از این حلقه ها نادیده گرفته شود اسلام و مسلمانی ناقص می شود.

اصولی دیگر از جامعه مطلوب: نظم و عدالت و راهبرد تحقق آنها ـ در ادامۀ مباحث و دروس ولایت فقیه امام، به تناسب و به ضرورت، راجع به ارکان مختلف هندسۀ سیاسی و راهبردی اشاراتی دارد. مثلاً فراز زیر دربارۀ نظم به عنوان یک شاخص مهم وضع مطلوب اشاره دارد:

«اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباری و حکومت برای تنظیم امور جامعه است.»26

امام برای حصول این آرمانها و برخورد با وضع موجود رهنمودها و راهبردهایی برای تبلیغ و تعلیم و اعتراض و مبارزه و انقلاب می دهند:

«اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید البته مؤثر خواهد بود. من تجربه کرده ام که تأثیر دارد.»27

عدالت یکی دیگر از شاخص های مهم جامعه مطلوب است که امام به آن اشاره می کند:

«... در حقیقت مهمترین وظیفۀ انبیا برقرارکردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد.»28

همچنین امام با استناد به آیات قرآن و آن دو شاخص مذموم و فاسد، وضع موجود را دروغپردازی (قول اثم) و حرام خواری (اکل سحت) می داند و مصادیق آن را در نظام شاهنشاهی بیان می کند و لذا برای برهم زدن وضع موجود و برقراری وضع مطلوب در جامعه، رهنمود و راهبرد انقلابی می دهد.

«اگر یک اعتراض دسته جمعی به ظلمه که خلاف مرتکب می شوند یا جنایتی می کنند بشود اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامی به آنها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید یقیناً دست برمی دارند.»29

«ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد بایستی از راه تبلیغات پیش بیاییم.»30

«تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ما است.»31

«ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام بوجود آورده اند برطرف سازیم تا این ابهام را از اذهان نزداییم هیچکاری نمی توانیم انجام بدهیم ... این ابهامی را که بر اثر تبلیغات سوء چند صد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیل کرده های ما پیدا شده رفع کنند، جهان بینی و نظامات اجتماعی اسلام را معرفی کنند.»32

«اگر اسلام را معرفی نمایید و جهان بینی (یعنی عقاید) و اصول و احکام و نظام اجتماعی اسلام را به مردم بشناسانید با اشتیاق کامل از آن استقبال می کنند. خدا می داند که خواستاران آن بسیارند. من تجربه کرده ام. وقتی کلمه ای القاء می شد موجی در مردم ایجاد می گردید. برای اینکه مردم همگی از این وضع ناراحت و ناراضی هستند. زیر سر نیزه و خفقان نمی توانند حرفی بزنند. کسی را می خواهند که بایستد و با شجاعت صحبت کند. اینک شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید، حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت درآورید از مردم کوچه و بازار از همین کارگران و دهقانان پاکدل دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همۀ مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد اسلام را که مکتب جهاد و دین و مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند و بصورت یک نیروی مجاهد، دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده حکومت اسلامی را برقرار سازند.»33

«شما این افسردگی را از خود دور کنید، برنامه و روش تبلیغات خودتان را تکمیل نمایید و در معرفی اسلام جدیت بخرج دهید و تصمیم به تشکیل حکومت اسلامی بگیرید.»34

«بله آن آدمهای بی عرضه ای که در حوزه ها نشسته اند از عهده تشکیل و ادامه حکومت بر نمی آیند چون آن قدر بی عرضه اند که قلم هم نمی توانند بکار ببرند قدمی در هیچ کاری بر نمی دارند.»35

«شما به حوزه های علمیه نگاه کنید، آثار همین تبلیغات استعماری را مشاهده خواهید کرد افراد مهمل و بیکاره و تنبل و بی همتی را می بینید که فقط مسأله می گویند و دعا می کنند و کاری جز این از آنها ساخته نیست.»36

3ـ تطبیق، جمع بندی و نتیجه گیری

ملاحظه می شود که در فرازهای آخر درس ولایت فقیه که در سال 1348 در نجف از سوی امام تعلیم و تبلیغ شده، ارتباط و تمرکز و انسجام ارکان پنجگانه هندسۀ نظری و راهبردی محسوستر و بیشتر می شود و معلوم می شود که در ورای ظاهر سادۀ این جملات عامه فهم و این گفتار بظاهر سنتی و حوزوی که ظاهراً فاقد دسته بندی و متدولوژی است، چه هندسه دقیق و منظمی قرار دارد. ما در خلال این اندیشه و گفتار شاهد دیالکتیک و تعامل منطقی علم و عمل و عقل نظری و عقل عملی هستیم. نتیجۀ چنین حقیقت و هماهنگی، همانا وقوع پدیدۀ عظیم انقلاب اسلامی، براندازی یک نظام بسیار قدرتمند و استقرار یک دولت و نظام نوین دینی است، اموری که همگی در قرن بیستم و رواج لیبرالیسم و لائیسم غیرمنتظره هستند.

در واقع اساس این هندسه و جوهر این هماهنگی و تناسب بین علم و عمل، در متن و بطن قرآن و سنت قرار دارد که امام خمینی(س) توانسته به خوبی آن را تحقیق، تبلیغ، تعلیم و تجویز نماید. در همین فرازهای اساسی از اندیشه و گفتار امام ملاحظه می شود که وی چگونه چند سؤال اساسی فلسفه و معرفت سیاسی را مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است.

سؤالات اساسی فلسفه و معرفت سیاسی و پاسخهای امام:

1ـ وضع موجود جامعه و حکومت چیست؟

2ـ چرا وضع موجود چنین شده است؟

3ـ اگر وضع موجود به همین منوال پیش برود چه خواهد شد؟

4ـ وضع مطلوب جامعه و حکومت چه باید باشد؟

5ـ چرا وضع مطلوب باید چنین باشد؟

6ـ چه باید کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسید؟

در پرسش و پاسخ سؤال اول، امام همچون یک جامعه شناس واقع بین با اتکا به اخبار و اطلاعات واقعی و عینی، وضع موجود جامعه شاهنشاهی را تشریح، نقد و ارزیابی کرده و آنرا فاسد و فاسدکننده تشخیص می دهد.

در طرح سؤال دوم امام وارد وضع مسبوق جامعه ایران و اسلام شده و همچون یک مورخ مطلع، عواملی چون توطئه یهود درصدر اسلام و ورود استعمار به جهان اسلام، سستی حکام، اهمال حوزه های علمیه و جهل و بی خبری توده ها را علت و ریشۀ فساد و خرابی وضع موجود برمی شمارد. در پاسخ به سؤال سوم امام تلویحاً در این دروس و صریحاً در بسیاری از اعلامیه ها و سخنرانی هایش هشدار می دهد که اگر وضع موجود بهمین روال پیش برود سقوط کیان ملت و اسلام و ذلت و زبونی امت حتمی است و این نکتۀ بسیار مهمی در هندسه سیاسی و راهبردی امام است. زیرا می گوید اگر وضع موجود را هم کسی توجیه کند و از ترس به خطر افتادن جان و مال مسلمین، تجویزی برای برخورد با مفاسد ندهد اما خردترشدن و سقوط و اضمحلال جامعه مسلمین در آینده ایجاب می کند که نباید گذاشت وضع بدتر شود و باید جهت اصلاح آن قیام کرد.

در پاسخ به سؤال چهارم، امام شاخص هایی برای وضع مطلوب جامعه اسلامی با اتکا به قرآن و سنت بیان می کند که مهمترین آنها عبارتند از:

1ـ حاکمیت قانون الهی؛ 2ـ وحدت؛ 3ـ نظم؛ 4ـ عدالت.

با برقراری این شاخص ها امام می گوید جامعه مطلوب اسلامی موجب تربیت و فضیلت و ایمان مردم شده و سبب حصول سعادت و کمال می شود.

در اینجا نوبت به پاسخ این پرسش اساسی می رسد که ویژگیها و شاخص های وضع مطلوب مبتنی بر چه فلسفه و منطقی هستند و از کجا منبعث شده اند و خلاصه اینکه چرا وضع مطلوب اسلامی باید چنین باشد و چرا باید چنین ویژگیها و شاخص هایی داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال، امام جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی و در رأس آن مقولۀ توحید و حاکمیت خداوند را مطرح می نمایند.

اما مهمترین فراز اندیشۀ سیاسی امام که ممیزۀ او و راز براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در آن نهفته است، راهبرد، توصیه و تجویزهای عملی و عملیاتی وی است. در اینجاست که او به آخرین و ششمین سؤال هندسۀ سیاسی و نظری پاسخ می دهد. در واقع پنج سؤال اول عمدتاً در عرصۀ عقل نظری هستند و به «چیستی ها و چه باید باشدها» پاسخ می گویند. اما سؤال ششم در عرصۀ عقل عملی است. این امر نشان می دهد که عقل عملی که مبین تکالیف و شارح اعمال مؤمنین و مسلمین است چقدر اهمیت دارد. زیرا برای پاسخگوئی به این سؤال لازمست به پنج سؤال بسیار مهم پیشین در عرصۀ عقل نظری پاسخ گفت. در اینجا امام با داشتن معارف و قضایا و یافته های آن پنج سؤال، پاسخ سؤال ششم را بیان کرده و تجویزها و راهبردهای عملی خود را برای برهم زدن وضع موجود شاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی و تأسیس دولت و حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه، به شرح زیر صادر می کند:

1ـ اعتراض خواص و نخبگان به حکومت

2ـ تبلیغات برای توده ها

3ـ تعلیمات برای طلاب و عامۀ مردم

4ـ انقلاب

امام اعتراض را قدم اول می داند و علما و مبارزین و روشنفکران را به آن دعوت می کند تا به هر شکل آن را متوجه رژیم شاه نمایند و به این وسیله آن را دچار ضعف و سستی کرده و در دل مردم امید و انگیزش ایجاد نمایند.

تبلیغات و تعلیمات نیز به عهدۀ علما و خواص و روشنفکران است که به آن وسیله، وضع مطلوب جامعۀ اسلامی و اسلام را تشریح و ابهام زدایی کرده و وضع موجود شاهنشاهی را شرح و نقد و طرد نمایند. پس از این مراحل و با روشن شدن افکار عمومی و شیوع نارضایتی عامه از وضع موجود، زمان انقلاب و براندازی فرا می رسد و باید با بسیج همگان و سازماندهی توده های مسلمان ناراضی، انرژی لازم و ابزار مناسب را به میدان مبارزه آورده و حکومت جائر را ساقط کرد و سپس حکومت اسلامی را تشکیل داد تا به آن وسیله وضع مطلوب اسلامی را ایجاد نمود.

 

توصیه و سخن آخر

در این نوشتار کوتاه فقط فرصت طرح موضوع و فتح بابی در مورد این سؤال بود که آیا در پس افکار و اعمال سیاسی امام چه طرح و چهارچوبی وجود داشته که توانسته واقعۀ عظیم انقلاب اسلامی و تأسیس و استقرار دولت و نظام دینی را ایجاد نماید؟ فرضیۀ ما این بود که طرح مزبور دارای پنج رکن منسجم و مرتبط بود که می توان نام «هندسه سیاسی، نظری و راهبردی ـ مدینه فاضله و وضع مطلوب» بر آن نهاد. در تشریح و اثبات و آزمون وسیعتر، عمیق تر و دقیق تر این فرضیه توصیه های زیر ارائه می شود:

1ـ بخش های وسیعتری از افکار و گفتار و نوشتارهای امام با چهارچوب فوق تحلیل شود.

2ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی با این چهارچوب بررسی شود. مشخصاً اصول دوم و سوم آن مبتنی بر این هندسه هستند.

3ـ چون قرآن مهمترین منبع و سند اسلامی است و اندیشۀ امام از آن ملهم است، هندسه سیاسی مذکور را در آیات آن پی بگیریم.

 

پی نوشتها

1ـ محمد حسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی(س)، وزارت ارشاد، چ 1، 1369، ص 6.

2ـ محمدباقر حشمت زاده، چهارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378، ص 39.

3ـ مصطفی ملکوتیان، سیری در نظریه های انقلاب، چ 2، نشر قومس، 1376، ص 96.

4ـ کارل مانهایم، ایدئولوژی و اوتوپیا، ترجمۀ فریبرز محمدی، انتشارات دانشگاه تهران، 1355، ص 200.

5ـ محمدباقر حشمت زاده، همان، ص 38.

6ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ترجمه آریان پور و دیگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج 3، ص 1، 1370.

7ـ غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، سمت، 1370، چ 2، ص 105.

8ـ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، صدرا، بی تا، ص 143.

9ـ محمدتقی جعفری، تحلیل و بررسی سکولاریسم، فصلنامه قبسات، س اول، ش اول، ص 55، و نیز رجوع شود به: سید محمدباقر صدر، جهان بینی در فلسفه ما، ترجمه سید حسین حسینی، بدر، 1360.

10ـ جان ال اسپوزیتو، اسلام سیاسی و غرب، گفت وگوی تمدن ها یا برخورد تمدن ها، مجله سیاست خارجی، س 12، تابستان 1377، ص 299.

11ـ عباسعلی عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، 1375، ص 126.

12ـ سید عباس موسویان، پس انداز و سرمایه گذاری در اقتصاد اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1376، ص 92.

13ـ محمد جواد باهنر، معارف اسلامی، نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ص 82.

14ـ سید جلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 1، 1372، ص 177.

15ـ سید محمد خاتمی، از دنیای شهر تا شهر دنیا، نشر نی، چ 2، 1376، ص 176.

16ـ ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران، چ 2، 1370، ص 384.

17ـ سید مهدی حسینی، مدیریت استراتژیک، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1377، ص 66.

18ـ مرتضی مطهری، عدل الهی، صدرا، چ 10، 1357، ص 47.

19ـ محمد باقر حشمت زاده، مسایل اساسی علم سیاست، کانون اندیشه جوان، 1377، ص 38.

20ـ امام خمینی(س)، ولایت فقیه و جهاد اکبر، بی تا، انتشارات سعید، ص 5.

21ـ ولایت فقیه، ص 6.

22ـ همان، ص 7.

23ـ همان، ص 9.

24ـ همان، ص 11.

25ـ همان، ص 12.

26ـ همان، ص 18.

27ـ همان، ص 19.

28ـ همان، ص 29.

29ـ همان، ص 35.

30ـ همان، ص 47.

31ـ همان، ص 75.

32ـ همان، ص 75.

33ـ همان، ص 77.

34ـ همان، ص 137.

35ـ همان، ص 141.

36ـ همان، ص 151.

37ـ همان، ص 152.

38ـ همان، ص 154.

39ـ همان، ص 155.

40ـ همان، ص 166.

41ـ همان، ص 167.

42ـ همان، ص 171.

 

منبع: ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 1، ص 433.



[1] )) دکترای علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی.

. انتهای پیام /*